تبیان، دستیار زندگی
ما با زبان خود فکر می کنیم، با دیگران ارتباط برقرار می کنیم و شخصیت و هویت خود را به وسیله ی آن شکل می دهیم. به بیانی دیگر اگر زبانی نباشد موجودیت انسان نیز خاتمه پیدا می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اهمیت زبان در عرصه‌ی افکار عمومی

ما با زبان خود فکر می‌کنیم، با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم و شخصیت و هویت خود را به وسیله‌ آن شکل می‌دهیم. به بیانی دیگر اگر زبانی نباشد موجودیت انسان نیز خاتمه پیدا می‌کند.

مریم سمیعی-بخش ادبیات تبیان
 افکار عمومی


افکار عمومی هرچند از گذشته‌های دور دارای اهمیت بود اما تنها با رشد فناوری و رسانه‌ها است که می‌توان رشد روزافزون آن را احساس کرد. اگر در زمان‌های گذشته افکار عمومی تنها در جمع‌های کوچک و در ارتباط رو در رو به کندی رشد پیدا می‌کرد در دنیای امروزی با توسل به مطبوعات و رسانه‌های جمعی است که مرزهای جغرافیایی و زمانی از میان برداشته شده است و مردم به شکل لحظه‌ای از اخبار گوناگون تغذیه می‌شوند. افکار عمومی در دنیای جدید به یک نیروی سیاسی عظیم تبدیل شده است. به شکلی که اگر سازمان‌ها و نهادهای دولتی از جریان فکری حاکم میان مردم بی خبر باشند و یا برای آن ‌اهمیتی قائل نشوند سقوطشان حتمی خواهد بود.
اهمیت زبان در همین عرصه مشخص می‌شود. ما با زبان خود فکر می‌کنیم، با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم و شخصیت و هویت خود را به وسیله‌ی آن شکل می‌دهیم. به بیانی دیگر اگر زبانی نباشد موجودیت انسان نیز خاتمه پیدا می‌کند. زبان همچون گنجینه‌ای است که در خود ارزش‌ها، نگرش‌ها، عواطف، دشمنی‌ها، چهارچوب‌های فکری و افکار قالبی را جای داده است.
با توجه به اینکه مبنای ارتباط و انتقال مفاهیم میان اعضای یک جامعه و هم چنین فرد با خودش، زبان است می‌توانیم اهمیت آن در عرصه‌ی افکار عمومی را بهتر متوجه شویم. «وقتی درباره‌ی افکار عمومی می‌خوانیم، می‌شنویم و صحبت می‌کنیم، این کار را با استفاده از نمادهای زبان انجام می‌دهیم(اسدی، 1371).»

عدم شناختِ نمادهای زبانی یک گروه باعث ریشه دواندن سوءتعبیر‌ها و عدم درک متقابل شود.


نمادهای زبانی همان طور که می‌توانند در فرآیند هم‌هویت ‌سازی و احساس در جمع بودن افراد یک جامعه  تأثیرگذار باشند، از طرفی دیگر هم می‌توانند عامل شکل‌گیری اختلافات و سوء تفاهم‌ها در عرصه‌ای ملی و یا بین المللی باشند. عدم شناختِ نمادهای زبانی یک گروه باعث ریشه دواندن سوءتعبیر‌ها و عدم درک متقابل شود. این مشکلات با وجود مفاهیم انتزاعی که ممکن است تعاریف گوناگونی برای دو طرف داشته باشند پررنگ‌تر می‌شود. برای مثال مفهوم آزادی و برابری در میان اعضای یک کشور اسلامی با تعریفی که مردم یک کشور غربی برای آن در نظر می‌گیرند متفاوت است. توجه به این تفاوت‌ها خود عاملی است که اختلافات را به گونه‌ای صلح‌آمیز برطرف می‌کند.
نمادهای زبانی در دل یک فرهنگ خاص رشد می‌کنند و در طول زمان دگرگونی‌های زیادی از نظر معنایی پیدا می‌کنند. به همین دلیل است که معنای کلمات در میان یک نسل با نسل دیگر به وضوح متفاوت است. اسدی مثالی در همین زمینه بیان می‌کند: «استوارت چیس حدود صد پاسخ درباره‌ی معنی واژه‌ی فاشیسم از بین دوستان و اطرافیان خود جمع‌آوری کرده است. در بین این پاسخ‌ها دو معانی گوناگون به دست آورده است.» با توجه به این اختلافات که در عرصه‌ی همین یک کلمه ممکن است به وجود بیاید می‌توان تجسم کرد که چه مشکلاتی در عرصه‌های وسیع‌تر افکار عمومی ممکن است شکل بگیرند.
علم معناشناسی در این میان سعی کرده است با مطالعه‌ی روش‌های به کارگیری کلمات و معانی‌ای که از آنها منشعب می‌شود به درک این مهم نائل شود که تا چه حد کلمات قادر هستند تصویر درستی از واقعیت ارائه دهند و یا آن را به شکلی نادرست نشان دهند. یکی دیگر از مسائل مورد بررسی این است که درک متقابل میان اعضای یک جامعه و اتفاق نظر بر سر معنای یک واژه چگونه شکل می‌گیرد.
انسداد معناشناختی که معرف مخدوش شدن تصویر ارائه شده از واقعیت است و ارتباط میان افراد را دچار مشکل می‌کند به دلیل عدم درک چند عامل مهم در عرصه‌ی زبان است. نکته‌ی اول، نمادین بودن زبان است. نکته‌ی دوم این است که زبانی که به کار می‌بریم قراردادی است و با واقعه‌ی بیرونی هیچ ارتباطی ندارد. کلمه‌ی دولت با سازمان و نهادی که در جامعه مسئول امور داخلی و خارجی یک کشور است هیچ ارتباط ملموسی ندارد بلکه تنها توسط اعضای یک جامعه برای اشاره کردن به آن درست شده است.  نکته‌ی سوم این است که تعابیر با ارزش‌های فرهنگی مزین شده‌اند. توجه به این عوامل است که از شکل گرفتن سوءظن‌ها در عرصه‌های وسیع جلوگیری می‌کند.


منابع:
اسدی, ع. (1371). افکار عمومی و ارتباطات. تهران: سروش.
لازار, ژ. (1380). افکار عمومی. (م. کتبی, مترجم) تهران: نشر نی.