• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم اول – حضرت محمد(ص)

    در «حجاز» قبيله «قريش» ، محترمترين قبايل عرب به شمار مي رفت. جد چهارم پيامبر به نام «قصي بن كلاب» عهده دار كارهاي حرم خداوند بود.
    قريش به گروههاي مختلفي تقسيم مي شد و از همه شريفتر دودمان «هاشم» بود. «هاشم» مردي شريف و باهوش بود و در ميان مردم مكه احترام زيادي داشت. به كارهاي مردم به خوبي رسيدگي مي كرد تا آنجا كه براي بهبود زندگي مردم «مكه» تجارت «تابستاني» و «زمستاني» به وجود آورد و به پاس خدمات او ، مردم لقب «سيد» يعني آقا و سرور به وي دادند؛ به همين جهت به كساني كه از نسل او و دودمان پيامبرند «سيد» مي گويند.
    پس از «هاشم» فرزندش «مطّلب» و سپس «عبدالمطّلب» به سرپرستي «قريش» رسيدند. عبدالمطّلب از احترام ويژه اي برخوردار بود و در زمان وي كه «ابرهه» به «مكه» حمله كرد و شكست خورد بر اعتبار و ارزش او افزوده گشت.
    «عبدالله» بهترين و عزيزترين فرزند «عبدالمطّلب» بود كه در سن 24 سالگي با دختري نجيب به نام «آمنه» ازدواج كرد.
    ثمره ي اين ازدواج پسري بود كه دو ماه بعد از واقعه «عام الفيل» به دنيا آمد كه نامش را «محمد» گذاشتند. پدرش قبل از تولد وي ، از دنيا رفت و پس از مدتي مادرش را هم از دست داد و سرپرستي وي به عهده ي پدربزرگش «عبدالمطّلب» واگذار گرديد.
    فرزند «عبدالله» در سايه ي حمايت خداوند ، مشكلات را پشت سر گذاشت و با روحي پاك و بزرگ ، ‌جواني عزيز و دوست داشتني شد به گونه اي كه همه ي مردم «مكه» او را بسيار دوست مي داشتند و ثروت خود را ، نزدش به امانت مي سپردند تا آنجا كه به وي لقب «امين قريش» دادند.
    وي با ايماني محكم و استوار از محرومين و ستمديدگان حمايت مي كرد ، با آنها مي نشست و غذا مي خورد و به حرفهايشان گوش مي داد و مشكلات را حل مي كرد.
    وقتي گروهي از جوانان پيماني را به نام «پيمان جوانمردان» تشكيل دادند به آنها پيوست و از آنان حمايت كرد ، زيرا هدف آنان حمايت از مظلومين و مبارزه با ستمگران بود.
    با درخواست عمويش «ابوطالب» در كاروان «خديجه» رفت و به خاطر درستكاريش سرپرستي كاروان را به عهده گرفت.
    پس از مدتي «خديجه» شيفته كمالاتش شد و به او پيشنهاد ازدواج كرد. حضرت درخواست خديجه را پذيرفت و با او ازدواج كرد و بانوي مشهور قريش تمام ثروت خود را در اختيار وي قرار داد.