• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم سوم – حضرت فاطمه زهرا (س)

    با مراجعه به تاريخ مي بينيم كه زن در ميان ملل گذشته جزء اموال به شمار مي رفت و مانند متاع يا حيوان معامله مي شد. اعراب جاهلي قبل از اسلام ، زنان را عامل بدبختي مي دانستند و دختران را زنده به گور مي كردند.
    ولي اسلام اين عقيده را ناروا دانست و پيامبر با چنين افكار نادرستي مبارزه كرد و زن را مانند مرد ، انساني مي دانست كه بايد از حقوق و مزاياي انساني برخوردار باشد و از آزادي و حقوق اجتماعي بهره مند گردد و هيچكس حق توهين و تحقير او را ندارد.
    متأسفانه همانطور كه اروپائيان و دنياي سرمايه داري زن را به صورت ابزاري سرگرم كننده در آوردند ، در پاره اي از كشورهاي اسلامي هم برخلاف برنامه اسلام ، او را به زنجير اسارت كشيدند كه نه به مدرسه راه داشت و نه به كتابخانه و نه به جامعه. تنها در مجالس عزاداري ، حق شركت داشت و سرانجام به خرافات روي آورد
    و آنچنان در جهل و بيخردي سقوط كرد كه وقتي فرياد استعمار ، براي آزادي بلند شد ، فكر نكرد اين صدا از كيست و از كجا است و منظور از آزادي چيست؟ با از بين رفتن حجاب ، يكباره خود را روشنفكر ديد و با بازكردن عقده هاي گذشته اش همه چيز را كنار گذاشت و به قول خودش آزاد شد. اما نه آزاد از جهل و خرافات ، بلكه آزاد از تقوي و عفت ، او در اين مسير بگونه اي پيش رفت كه به صورت كالاي مصرفي بيرون آمد و ابزاري در دست استعمارگران شد تا هر جا كه بخواهند به كارش گيرند. عروسكي چشم و گوش بسته و مقلدي بي اراده ، «زن روز» شد.
    اما اسلام و قرآن با پرورش و تربيت زناني همچون خديجه «فاطمه» و «زينب» و … ارزش زن را نشان داد و مفهوم زن بودن را روشن ساخت و براي آيندگان ، الگو و نمونه تربيت كرد. اينك به شرح زندگي يكي از اين زنان به نام «فاطمه» (ع) دخت گرامي پيامبر و همسر «علي» (ع) و مادر «حسنين» و زينب مي پردازيم تا بدانيم الگوي زن مسلمان چگونه است.
    هنگام تولد «زهرا» رسول خدا به «خديجه» فرمود: «اينك جبرئيل بشارتم داد كه فرزندمان دختر است ، نهالي پاك كه امامان و پيشوايان معصوم همه از نسل او خواهند بود». «فاطمه» روز جمعه بيستم جمادي الآخر سال پنجم بعثت در شهر «مكه» ديده به جهان گشود ، هنگامي كه قريش مشغول تجديد بناي كعبه بودند.
    «فاطمه» در خانه نبوت و رسالت پرورش يافت و از دانش و بينش پيامبر بهره گرفت. قرآن را از زبان رسول خدا مي شنيد و فرا مي گرفت و پيوسته در انديشه خودسازي و انسان شدن بود. با قرآن و سخنان پدرش ، انس زيادي داشت و از خرمن پرفيض پدر ، خوشه ها چيد و بهره ها گرفت و به خاطر كمالاتش بود كه پيامبر او را خيلي دوست مي داشت.
    روزي «عايشه» از پيامبر پرسيد: چرا «فاطمه» را بسيار دوست مي داري و به هنگام وارد شدن به استقبالش مي شتابي و در كنار خويش مي نشاني و دستش را مي بوسي؟ رسول خدا در پاسخ همسرش فرمود: «اي عايشه» اگر سبب دوستي مرا با «فاطمه» مي دانستي تو نيز او را دوست مي داشتي» پيامبر فاطمه را پاره ي تن خود مي ديد و پيوسته مي فرمود: «فاطمه پاره ي تن من است ، هر كس او را آزار دهد مرا آزرده و هر كس او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است».
    آن حضرت روزي به فاطمه فرمود: «اي فاطمه! خداوند از خشم تو ، به خشم مي آيد و از رضايت و خشنوديت خشنود مي گردد».
    فاطمه از نظر قيافه و راه رفتن و سخن گفتن ، شبيه ترين مردم ، به پدرش بود تا آنجا كه «اُمّ سلمه» همسر پدرش مي گويد: «فاطمه شبيه ترين كس ، به رسول خدا بود». و عايشه مي گويد: «هيچكس را در سخن گفتن ، چون فاطمه ، شبيه به رسول خدا نديدم».