• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم پنجم – امام حسين (ع)

    دومين فرزند فاطمه سلام الله عليها در «مدينه» ، سوم ماه شعبان ، سال 4 هجري ، ديده به جهان گشود.
    وقتي خبر ولادتش ، به رسول خدا رسيد ، خيلي خوشحال شد و روانه خانه دخترش گرديد.
    «اسماء» خدمتگزار زهرا ، كودك را در يك پارچه سفيد پوشانيده و خدمت پيامبر آورد. حضرت او را در بغل گرفت ، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و براي اولين بار ، گوش فرزندش را ، با نام خدا ، آشنا كرد.
    روز هفتم ولادت ، فرشته آسماني از طرف خداوند بر پيامبر نازل شد و فرمود:‌ همانطوريكه «هارون» برادر «موسي» يار و همدم آن پيغمبر بود و در تمام مشكلات به كمكش مي شتافت ، علي هم برادر تو و ياور توست پس نام اين مولود را ، همنام «هارون» بگذار كه «شُبير» است كه به عربي مي شود «حسين» و به اين ترتيب ، نام حسين براي دومين فرزند فاطمه از طرف خداوند انتخاب گرديد.
    روز هفتم ولادت حسين ، فاطمه گوسفندي را براي فرزندش قرباني كرد ، و به مستمندان داد.
    پيامبر بارها ، اين فرزند را ، در كنار خود مي گذاشت و او را مي بوسيد و مي گريست و مي فرمود: «اين فرزند مصيبتي بزرگ در پيش دارد. گروهي از ستمكاران «بني اميه» فرزندم را خواهند كشت و آنان براي هميشه از شفاعت من در قيامت محروم خواهند بود».
    «سلمان فارسي» كه يكي از ياران رسول خدا است در اين باره چنين مي گويد: «رسول خدا را ديدم كه فرزندش حسين را بر روي زانوي خود گذاشته و او را مي بوسيد و مي فرمود: تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، نه نفر امام ، از نسل تو پيدا خواهند شد كه آخر آنان ، «مهدي موعود» است». عالي ترين جمله اي كه عشق و علاقه پيامبر را به حسين نشان مي دهد اين است كه فرمود:‌ «حسين از من و من از حسينم». باز فرمود: «هر كس حسن و حسينم را دوست بدارد ، مرا دوست داشته و هر كس آنان را ، دشمن بدارد مرا دشمن داشته است».
    «حسين» (ع) 6 سال از عمر خود را با جدش رسول الله گذراند و پس از مرگ جدش ، 30 سال با پدرش «علي» (ع) زندگي كرد و در تمام دردها و رنجهاي پدر ، شريك بود و پيوسته از پدرش ، دفاع مي كرد چنانكه روزي به مسجد جدش ، وارد شد ، خليفه دوم را ، بالاي منبر جدش ديد كه سخن مي گفت. حسين (ع) فرياد زد: «از منبر جد و پدرم به زير آي ، آنجا جايگاه تو نيست».
    و در چند سال كه پدرش زمامدار و رهبر مسلمين بود ، همچون سربازي فداكار و از جان گذشته ، از اسلام دفاع مي كرد و با جنايتكاران به ستيز برمي خاست.
    در جنگهاي «جمل» و «صفين» و «نهروان» مانند برادرش امام حسن مجتبي (ع) شركت داشت و در كنار پدر ، مي جنگيد. پس از شهادت پدر ، رسماًَ با برادرش بيعت كرد و وي را امام و رهبر خويش خواند و هر وقت كه از وي سؤالي مي كردند ، به برادر حواله مي داد و در هر كجا كه مناسب مي ديد ، از برادرش دفاع مي كرد.