• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم ششم - امام زين العابدين (ع)

    تمام صفات انساني در وجودش جمع بود و نمونه كامل بردباري و گذشت و فداكاري بود صدها خانواده فقير و گرسنه را اداره مي كرد و در خانه اش روزي چند گوسفند مي كشتند كه همه را به مستمندان مي داد برهنگان را مي پوشانيد و بدهي آنها را مي پرداخت اما خودش از غذا و لباس ساده استفاده مي كرد.
    مردي به حضور علي بن الحسين آمد و شروع به ناسزاگوئي كرد. امام بدون كوچكترين پرخاش رو به او كرد و فرمود: «اي برادر اگر راست مي گوئي و اين صفات در من است ، خداوند مرا بيامرزد و از گناهم در گذرد و اگر دروغ مي گوئي ، خداوند تو را بيامرزد و از گناهت در گذرد»
    مرد خيلي شرمنده شد و از امام پوزش خواست.
    «ابوحمزه ثمالي» كه يكي از ياران حضرت بود ، از خدمتكار امام خواست كه خيلي كوتاه اخلاق امام را برايش تعريف كند. او چنين گفت: «سالهاست كه در خدمت او هستم ، هر چه ديدم راستي و درستي و تقوي و پاكي بود ، ‌مولايم با همه گرفتاريهائي كه دارد به زندگي مردم مي رسد و مشكلاتشان را اصلاح مي كند»
    «زيد بن اسامه» در بستر مرگ افتاده بود ، امام سجاد براي عيادتش به بالينش آمد ، «زيد» مي گريست ، وقتي امام از علت گريه اش سؤال كرد ، گفت: «پانزده هزار دينار قرض دارم و بدهكارم و ثروتم به اندازه بدهكاريم نيست» امام فرمود: «گريه مكن و آسوده خاطر باش كه من تمام بدهي تو را مي پردازم».
    چون شبها تاريك مي شد و همه بخواب مي رفتند حضرت سجاد برمي خاست غذا را در ظرفي مي گذاشت و بر دوش مي كشيد و صورت خود را مي پوشانيد كه شناخته نشود سپس آنها را به خانه مستمندان مي برد و به آنان مي داد.
    در حدود صد خانواده بي سرپرست را در مدينه اداره مي كرد كه بيشتر آنان ، بينوا ، و زمين گير بودند. شگفتا! كه هيچكدام از اين خانواده ها نمي دانستند كه اداره كننده زندگيشان امام زين العابدين است. ولي پس از شهادتش وقتي كمكها قطع شد فهميدند كه ياور و مددكارشان امام بوده است.
    حضرت از آغاز هجرت پدرش به كربلا با وي همراه بود و قدم به قدم به دنبال امام حسين (ع) حركت مي كرد.
    و حتي روز عاشورا وقتي پدرش كمك و ياري خواست حضرت برخاست تا به كمك پدر بشتابد اما حضرت زينب جلوش را گرفت و فرمود: «تو تنها يادگار اين خانواده و امام بعد از حسين (ع) هستي و سرپرست همه ما مي باشي رسالت تو سرپرستي ما و رساندن پيام شهيدان به مردم است».
    گرچه پاره اي از مردم ناآگاه ، امام را يك بيمار از كار افتاده و ناتوان مي پندارند ولي سخت در اشتباهند زيرا بيماري امام يك مصلحت الهي بوده تا از آسيب تيغ دشمن محفوظ بماند و خود ، تاريخ زنده كربلا باشد از اين رو ، پس از شهادت حسين و همه ياران ، «شمر» با گروهي از آدم كشان «بني اميه» به خيمه گاه امام آمد ، تا بازمانده حسين را بكشد.