سه شنبه 8 خرداد 1403 - 18 ذيقعده 1445 - 28 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
معصوم دوم – حضرت علي (ع)
شهر «كوفه» مركز حكومت اسلامي بود ، مردم از سراسر جهان ، به اين نقطه مي آمدند تا از آن دانشگاه بزرگ اسلامي دانشي بياموزند. روزي در خارج شهر ، دو نفر با هم برخورد كردند كه يكي علي (ع) بود و ديگري مرد مسيحي كه علي را نمي شناخت ، مرد مسيحي ، به اطراف كوفه مي رفت و علي (ع) به كوفه ، با هم
توافق
كردند كه مقدار راهي را كه باهمند صحبت كنند تا خسته نشوند بر سر دو راهي رسيدند كه هر كدام مي خواست به راهي برود .
[
قرائت متن
]
مرد مسيحي خداحافظي كرد و رفت ولي مشاهده نمود كه رفيق مسلمانش با اينكه راهش آن طرف است ، بسوي او مي آيد ، مرد مسيحي ايستاد و پرسيد مگر شما نمي خواهيد به كوفه برويد؟ علي فرمود: آري. مرد مسيحي گفت: پس چرا از اين طرف مي آئيد؟ علي فرمود: (من مي خواهم مقداري راه همراهيت كنم ، زيرا پيامبر ما فرمود: «هر گاه دو نفر در راه ، با هم باشند ، حقي بر گردن هم پيدا مي كنند» اكنون تو به گردن من حقي پيدا كردي ، من بخاطر اداي اين حق ، مقداري با شما مي آيم ، تا حقت را در اين دنيا ادا كرده باشم ، سپس به راه خودم خواهم رفت.
[
قرائت متن
]
مرد مسيحي از اين برخورد انساني و حرفهاي او خيلي خوشش آمد و با خود گفت: «اسلامي كه اين چنين فرهنگ و شاگرداني دارد ، سزاوار است من هم مسلمان شوم». شگفتي اين مرد مسيحي وقتي زيادتر شد كه دانست همسفرش علي (ع)
زمامدار
اسلام است ، فوراًَ در پيشگاه حضرت مسلمان شد.
[
قرائت متن
]
انسان وقتي در حالت عادي و طبيعي است بهتر مي تواند خود را
كنترل
كند و از گناه و زشتي دوري جويد و خود را كنار بكشد ولي وقتي آتش خشم و يا حسد ، زبانه مي كشد ديگر انسان با سختي مي تواند حقيقت و خدا را در نظر بگيرد ، از اين رو ، بيشتر جنايات هنگامي رخ مي دهد كه انسان حالت طبيعي خود را از دست داده باشد. ولي علي (ع) كه يك انسان خود ساخته و والا است رفتارش با ديگران متفاوت است. او در همه حال خدا را در نظر دارد و از آنچه رنگ خدائي ندارد گريزان است ، خواه در خانه باشد ، و يا در صحنه جنگ ، چه خوشحال باشد و يا خشمناك. براي
اثبات
اين گفتار خوب است به رفتارش در ميدان جنگ بنگريم.
[
قرائت متن
]
در جنگ «
خندق
» كه همه مردم
مدينه
، اطراف شهر را گودال بزرگي كنده و از آب پر نموده تا راه را بر دشمن ببندند «عمر بن عبدود» جنگجو و مبارز
مشهور
عرب ، در ميان دشمن ، به اين طرف و آن طرف مي رفت و
همتاي
خود را براي جنگ ، مي طلبيد. در ميان مسلمانان ، هيچكس به خود جرأت و
جسارت
نمي داد كه پاسخش دهد و به ميدانش بيايد.
[
قرائت متن
]
در اين هنگام تنها «علي» (ع) با گامي محكم و
استوار
بسويش آمد و با قلبي
لبريز
از ايمان در برابرش ايستاد و فرمود: «اي عمرو» اين قدر لاف مردانگي مزن ، آنكس كه ياراي جنگ با تو دارد در برابر تو است». «عمرو» نگاهي به او كرد و گفت: «برگرد ، دوست ندارم تو را بكشم زيرا ميان من و پدرت دوستي بود». «علي» (ع) پاسخش داد: «بخدا
سوگند
كه دوست دارم تو را بكشم».
[
قرائت متن
]
«عمرو» در خشم شد و از
اسب
پياده گرديد و با
شمشير
بسوي علي (ع)
شتافت
و
شمشير
را
حواله
حضرتش كرد ولي
شمشيرش
بشدت به
سپر
«علي» (ع) برخورد كرد و
كارگر نيفتاد
.
[
قرائت متن
]
آنگاه «علي» (ع) با ضربه اي او را به
زمين
افكند و روي سينه اش نشست تا او را بكشد ولي «عمرو» از روي خشم ، آب دهان به چهره علي (ع) انداخت.
[
قرائت متن
]
علي (ع) ناگهان از روي سينه «عمرو» برخاست و در ميدان شروع به قدم زدن كرد .
[
قرائت متن
]
سپس بسويش آمد ، «عمرو» از او پرسيد آن ضربت كاريت و اين رها كردنت چه معني دارد؟ علي (ع) فرمود: «اي عمرو» من براي خدا
شمشير
مي زنم نه خودم. آن وقت كه تو را روي
زمين
ديدم و روي سينه ات نشستم آب دهان به چهره من افكندي و مرا خشمگين ساختي ، در آن حال ، اگر تو را مي كشتم
اجري
نداشتم ، زيرا خشمگين بودم. از اين رو ، از روي سينه ات برخاستم و شروع به قدم زدن كردم تا خشم خود را فرونشانم و كارم را براي خدا خالص و پاك گردانم».
[
قرائت متن
]
1
2
3
4
5
6
7
8
آخرين مطالب
تاریخ و سیره معصومین
6 ویژگی ممتاز حضرت معصومه(س) برای...
تاثیر مهاجرت امام رضا(علیه السلام) بر...
سخنان امام با عمربن سعد در کربلا
آخرین سخنرانی امام در روز عاشورا
سخنرانی امام در جمع هزار تن از سپاه حر
توصیف کوفیان در سخنرانی روز عاشورای...
نکات مهم سخنان امام...
سخنرانی امام در منطقه شراف برای سپاه...
اولین سخنرانی امام در روز عاشورا قبل از...
خطبه امام قبل از حرکت بسوی کوفه