• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم دوم – حضرت علي (ع)

    شجاعت و خويشتن داري علي (ع) روي افكار پهلوان عرب تأثير شگرفي گذاشت و ديده هاي دوست و دشمن را بسوي خود ، متوجه نمود بطوريكه از دل دوستان بانگ تكبير برآورد و دلهاي دشمنان را پر از وحشت و هراس ساخت تا آنجا كه به شكست دشمن انجاميد و بخاطر همين كار سرنوشت سازش بود ، كه پيامبر (ص) درباره اش فرمود: «كاري كه علي در نبرد خندق كرد و ضربتي كه فرود آورد ارزشش در پيشگاه خداوند از عبادت جن و انس بيشتر است».
    شجاعت و بي باكي علي (ع) را در ميدان جنگ دانستيم ولي از اين نكته نبايد غافل باشيم كه اگر انسان ، شجاع و بي باك باشد ولي رحم و شفقت نداشته باشد ، آن شجاعت ، ارزشي ندارد. ارزش علي (ع) در شجاعت ، به آن صورت بود كه وقتي به ميدان جنگ قدم مي گذاشت به مجروح و تشنه و گرسنه توجه مي كرد ، به دشمن متجاوز حمله مي نمود و مي كشت ولي وقتي به يك سرباز تشنه و گرسنه و يا زخمي دشمن ، برخورد مي كرد وي را از تشنگي و گرسنگي نجات مي داد و يا مجروح را معالجه مي نمود.
    با دشمن ، سخت در ستيز و جنگ بود ولي هيچگاه دشمن را با تشنگي و گرسنگي نمي كشت و لانه و آشيانه دشمن را خراب نمي كرد ، زيرا اين كارها را مخالف با شرف و مروت مي دانست. از اين رو ، وقتي در جنگ «صفين» آب را از تصرف لشكريان معاويه بيرون آورد ، به سربازانش دستور داد كه آب را آزاد گذارند و چنانچه لشكريان معاويه خواستند از اين آب استفاده كنند ، مزاحمشان نشوند.
    لشكريان ، اعتراض كردند كه دشمن آب را به روي ما بست و با اين كار مي خواست ما را وادار به تسليم نمايد ، خوب است كه ما هم همين كار را بكنيم. «علي» (ع) در پاسخ آنان فرمود: «نه ، ما با دشمن ، جوانمردانه مي جنگيم و اين كار را برخلاف شرف و مروت انساني مي دانيم. اگر ما همان كاري را بكنيم كه آنها كردند پس چه تفاوتي با ايشان خواهيم داشت؟ آگاه باشيد كه كارها براي خدا است و نبايد خلاف خواسته او قدمي برداريم.»
    1- همراهي با توده هاي محروم: علي (ع) با همه مشكلاتي كه داشت ، شخصاًَ به كارها رسيدگي مي كرد و با رنجها و گرفتاريهاي مردم ، آشنا مي شد ، دشمنان را بخاطر دشمنيهاي شخصي نمي راند حتي حقوق آنان را از بيت المال مي پرداخت و به دوستانش بخاطر دوستي ، امتياز نمي داد.
    پيوسته به كارگزارانش دستور مي داد كه با مردم به عدل و انصاف رفتار كنند و اگر خلافي از ايشان مي ديد گذشت نمي كرد چنانچه وقتي يكي از زنان به نام «سوده» براي دادخواهي به نزدش آمد ، در حال نماز بود ، حضرت نماز خود را كوتاه كرد و با چهره باز از او پرسيد: «چه حاجتي داري؟». «سوده» با ديدگاني اشكبار از مأمور وصول ماليات و از ستم هاي وي شكايت كرد.
    حضرت همانطور كه در آستانه نماز ايستاده بود گريست و فرمود: «خدايا گواه باش كه من به آنان دستور نداده ام كه به بندگانت ستيز روا دارند.»
    فوراًَ قطعه پوستي را برداشت و فرمان بركناري مأمورش را نوشت و به «سوده» داد تا هر چه زودتر به وي برساند.
    روز ديگري وقتي خبر يافت كه پسر «حنيف» «استاندار بصره» ، بر سر سفره رنگين يكي از اشراف ، حضور يافته و ممكن است فرصت طلبان خون آشام ، از موقعيت سياسي او بهره برداري كنند ، سخت برآشفت و او را بر اينكار سرزنش و توبيخ نمود و به او نوشت: «شنيده ام بر سر سفره رنگيني نشسته اي كه مستمندان در آن شركت نداشته اند ، آگاه باش كه من كه رهبر و پيشواي تو هستم اگر مايل باشم مي توانم بهترين غذاها را براي خود ، فراهم كنم ولي چنين كاري را نخواهم كرد زيرا ممكن است در گوشه و كنار كشورم كساني باشند كه با شكم گرسنه بخوابند. من از دنياي شما تنها به لباسي ساده و غذائي اندك كه نان و خرما است قناعت كرده ام شما گرچه نمي توانيد كاري را كه من مي كنم انجام دهيد ولي كوشش كنيد كه راهتان از من جدا نباشد.» حضرت با اين نامه اندرزش داد و وظيفه اش را به او گوشزد كرد.
    امام آنچنان با عدل زيست كه وقتي معاويه دشمن سرسخت علي (ع) با يكي از يارانش به نام «عدي بن حاتم» برخورد كرد از او پرسيد:‌ «علي را در دوران حكومت چگونه يافتي؟» پاسخ داد: «زورمندان در دستگاه او جرأت زورگوئي نداشتند و ناتوانان هميشه از عدلش بهره مند بودند و نااميدي به خود راه نميدادند.» بطوريكه خود پيوسته مي گفت: «آيا سزاوار است كه مردم مرا رهبر و امام خود بدانند ولي در مشكلات و سختيهاي زندگي با ايشان شريك نباشم؟»