• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم دوم – حضرت علي (ع)

    جوان بي ادب دانست كه طرفش علي (ع) است ، دست و پاي خود را گم كرد ، خودش را به زمين انداخت و شروع به عذرخواهي نمود و گفت: «هر چه بفرمائيد مي پذيرم و از اين به بعد ، به همسرم احترام خواهم گزارد و ناراحتش نخواهم كرد». علي (ع) فرمود: اميدوارم چنين باشي آنگاه رو به زن كرد و فرمود: به خانه ات باز گرد اميدوارم تو هم همسر خوبي براي شوهرت باشي.
    در سال دهم هجرت ، پيامبر با كارواني بزرگ عازم خانه خدا شد تا مردم ، حج را هر چه باشكوه تر برگزار كنند زيرا اين آخرين حج پيامبر بود ، مراسم بخوبي برگزار شد و پيامبر و همراهان به مدينه باز مي گشتند.
    در هنگام بازگشت ، پيغمبر نگران بود ، نگران امت ، نگران ماجراهائي كه پس از مرگش اتفاق مي افتد. بازيگران همه در ميان مردمند ، آنانيكه انتظار مرگش را مي كشند و از پيش نقشه ها براي خود كشيده اند تا امامت و رهبري را ، از مسير و راه خود ، منحرف سازند. او همه منافقان را مي بيند كه در لباس يك دوست برايش سر و سينه مي زنند ولي هنوز خطائي از آنها سر نزده كه رسوايشان كند و جلوشان را بگيرد او از يك طرف همه حوادث تاريخ را مي بيند ولي از طرف ديگر بايد مأموريتي را كه خداوند درباره علي (ع) به او داده است انجام دهد ، و آن مأموريت ، خلافت علي است كه بايد وي را به جانشيني و خلافت خويش برگزيند و به آرزوهاي فرصت طلبان خاتمه دهد ، آنهائي كه هر كدام خود را نامزد خلافت نموده و در ميان مردم پخش كرده بودند كه پيامبر ما را به جانشيني خود انتخاب خواهد كرد.
    نداي فرشته وحي در قلب و روح رسول الله پرتو افكنده و گويا هنوز آن صدا را مي شنود كه مي گفت: «مأموريتي بزرگ در پيش داري اگر اين كار را انجام ندهي رسالت خود را تبليغ نكرده اي . بدان كه خداوند تو را از مكرها و نيرنگهاي دشمن ، حفظ خواهد كرد.»
    آري جانشين اين خورشيد رسالت ، بايد خورشيد ولايتي باشد ، كه همه كمالات و ارزشهاي پيامبري را ، دارا است و اين جز علي بن ابيطالب چه كسي مي توانست باشد؟ آن علي كه بارها و بارها پيامبر در ميان مردم معرفيش كرده و فرموده بود: «علي داناترين امت من است». «من شهر دانشم و علي بمنزله در ورودي آن است ، هر كس بخواهد به دانشهاي من ، دسترسي پيدا كند ، بايد از علي بياموزد». و به همين خاطر است كه تنها علي مي تواند بر منبر رود و در حضور همه مردم بگويد: «اي مردم ، پيش از آنكه مرا از دست بدهيد هر چه مي خواهيد بپرسيد».
    بر اساس فرمان خداوند ، پيامبر مصمم شد كه علي را به جانشيني خود برگزيند تا بدان گونه كه خداوند فرموده ، اسلام را كامل گرداند و روز غدير در تاريخ روزي شود كه خداوند به پيامبرش بشارت مي دهد و مباركباد مي گويد:‌ «امروز روزي است كه اسلام را كامل ساختم و نعمت خود را بر شما تمام كردم».
    وه كه چه حج پرثمري و چه بازگشت مقدسي. حدود يكصد و بيست هزار نفر همراه پيغمبرند. همگي در روز 18 ذيحجه در سرزمين «جحفه» به محلي به نام «غدير خم» رسيدند پيغمبر فرمان توقف داد ، بفرمان حضرت همه در آن گرماي سوزان ايستادند و با خود گفتند: «گويا مسأله مهمي در پيش است» و چنين بود آنچه را كه آنان فكر مي كردند.
    براي حضرت منبري از جهاز شتران درست كردند و جارچيان در ميان جمعيت مأموريت پيدا نمودند كه سخنان پيغمبر را با صداي بلند تكرار كنند تا همه مردم بشنوند. پيامبر در حالي كه يارانش ، اطرافش را گرفته بودند نزديك آمد و بالاي آن بلندي رفت و چنين فرمود: «اي مردم ، رسالت خود را انجام دادم و آنچه را كه در توان داشتم كوشيدم ، بدانيد كه پس از خود ، دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم كه هيچگاه اين دو ، از هم جدا نمي شوند: 1- قرآن ، كتاب خدا 2- اهل بيت خود.
    سپس دست علي را گرفت و ماند يك پرچم برافراشت تا همه ببينند. آنگاه فرمود: «هركس من ولي و سرپرست او هستم بايد بداند كه پس از من علي هم سرپرست اوست ، خدايا دوستان علي را دوست و دشمنانش را دشمن بدار ، ياري نما هر كس كه او را ياري كند و دشمن باش بر هر كسي كه با او بجنگد ، هان اي حاضران سخنان مرا به آنهائي كه نيستند برسانيد و ابلاغ كنيد اميد است گوش كنند و بپذيرند».
    فرصت طلباني كه بخاطر به قدرت رسيدن ، اسلام را پذيرفته و خود را همگام با پيامبر ساخته بودند مخفيانه جلسات محرمانه داشتند تا خلافت را از دودمان «بني هاشم» بيرون برند.