اگر در خانه كار ميكند...

اگر در خانه کار میکند...

اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غیاب او آزادى دارد،لیکن اگر در منزل کار کند همسرش مقید خواهد شد،ممکن است شاعر یا نویسنده یا نقاش یا دانشمند اهل مطالعه باشد،این قبیل افرادمعمولا محل کارشان منزل است،ناچارند همیشه یا اکثر اوقات در منزل اشتغال داشته باشند،و از همین جهت زندگى آنها با سایرین تفاوت خواهدکرد،اتفاقا کارشان یک کار فکرى و ذوقى است که احتیاج شدیدى به محیط آرام و بى سر و صدا دارد،یک ساعت کار با حواس جمع بر چندین ساعت کار در محیط شلوغ و پر سر و صدا برترى دارد.

در اینجا مشکل بزرگى پیدا مى شود،از یک طرف مرد به محیط آرام و بى سر و صدا احتیاج دارد از طرف دیگر خانم مى خواهد در خانه آزادانه زندگى کند.

اگر زن بتواند امور خانه دارى را طورى انجام دهد که با اشتغالات فکرى شوهرش مزاحم نباشد کار ارزنده اى انجام داده حقا خانم شوهردارو شایسته اى خواهد بود،زیرا تهیه یک محیط آرام کار آسانى نیست مخصوصا براى افراد بچه دار،فداکارى و تدبیر لازم دارد،گر چه دشواراست لیکن براى ترقى و موفقیت مرد ضرورت دارد.

زن اگر همکارى داشته باشد مى تواند شوهرش را به صورت یک مرد آبرومند و مفیدى در آورد که هم به اجتماع خدمت کند و هم اسباب افتخار او باشد.

این خانم باید توجه داشته باشد که گر چه شوهرش دائما یا اکثراوقات در خانه است لیکن بیکار نیست،نباید انتظار داشته باشد زنگ درب خانه را جواب دهد،بچه دارى کند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،درکارهاى خانه کمک کند،با بچه هاى شیطون دعوا کند،موقعى که مردمشغول کار است باید او را ندیده گرفت و فرض کرد اصلا در خانه نیست.

خانم محترم،وقتى شوهرت میخواهد به اتاق کار برود اسباب ولوازم مورد احتیاجش را از قبیل کتاب،قلم،کاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سیگار،کبریت،زیر سیگارى همه را نزدش حاضر کن که براى پیدا کردن آنها معطل نشود،اگر به بخارى یا پنکه احتیاج دارد آماده کن،آنگاه که اسباب و لوازم کارش کاملا آماده شد از اتاق بیرون برو و او را به حال خود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظب باش بچه ها سر و صدا نکنند،به آنها بفهمان که اکنون موقع بازى شما نیست زیرا پدر در اتاق مشغول کار است و از سر و صداى شما ناراحت مى شود،بازى را بگذارید براى ساعتهاى بیکارى او،در موقع کار راجع به امور زندگى صحبت نکن زیرا رشته افکارش قطع مى شود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع کند بیکار مى ماند،در راه رفتن از کفشهاى بى صدا استفاده کن،صداى زنگ درب را کوتاه کن که مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر کسى با او کار داشت بگو:مشغول کار است اگرممکن است در فلان ساعت تلفن بفرمایید،برنامه رفت و آمد و مهماندارى را به ساعتهاى استراحت او بینداز، از دوستان و خویشانت که قصد دیداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممکن است بااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشریف بیاورید،آنها هم اگر دوستان شما باشند از این پیشنهاد رنجیده خاطر نخواهند شدبلکه به کاردانى و شوهردارى شما تحسین خواهند کرد،در عین حال که به امور خانه دارى مشغول هستى مراقب شوهرت نیز باش،اگر چیزى طلب کرد فورا حاضر کن و از اتاق خارج شو.

شاید خانمها اینگونه زندگى را غیر ممکن شمرده در دل خویش بگویند:مگر براى یک زن امکان دارد که کارهاى دشوار خانه دارى راانجام دهد در عین حال به شوهرش رسیدگى کند و خانه را به صورتى در آورد که کوچکترین مزاحمتى براى او پیدا نشود؟!البته تصدیق دارم که اینگونه زندگى چون یک برنامه غیر عادى است تا حدودى دشوار به نظرمى رسد لیکن اگر به ارزش و اهمیت کارشان واقف باشند و تصمیم بگیرندکوشش و فداکارى کنند با کاردانى و تدبیر مى توانند مشکل را حل کنند.

مراتب لیاقت و شایستگى زن در اینگونه موارد ظاهر مى شود،و الا اداره یک زندگى عادى از همه کس ساخته است.

خانم محترم،نوشتن یک کتاب ارزنده علمى یا تهیه یک مقاله جالب و سودمند یا سرودن اشعار نغز و دلپذیر یا تهیه یک تابلوى نقاشى گرانقدر،یا حل مشکلات علمى کار آسانى نیست، لیکن با همکارى و ازخود گذشتگى تو امکان پذیر میگردد.

آیا حاضر نیستى در این باره فداکارى کنى و با مختصر تغییرى درطرز زندگى معمولى مردم، شوهرت را که از هر جهت لیاقت دارد به صورت یک مرد دانشمند ارزنده اى در آورى که عموم ملت از خدماتش استفاده کنند،تو نیز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او بهره مند گردى؟

(0) نظر
برچسب ها :
اگر ناچاريد در غربت زندگى كنيد...

اگر ناچارید در غربت زندگى کنید...

گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى کند،کارمند دولت است.

در ارتش یا شهربانى یا ژاندارمرى انجام وظیفه میکند،فرهنگى است،تاجر یا پیشه ور یا کارگرى است که باید در غربت زندگى کند،این قبیل افراد ناچارند براى همیشه یا به طور موقت در غربت زندگى کنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل کند لیکن این موضوع با مذاق بعض خانمها جور نمى آید،زیرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خویشان ودوستانشان باشند.با در و دیوار و کوچه هاى محل تولدشان مانوس شده اند.بدین جهت تاب و تحمل دورى را ندارند،به شوهرشان ایراد و بهانه مى گیرند،نق نق میکنند:تا کى در غربت زندگى کنم؟تا کى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،این چه جایى است مرا آورده اى؟ دیگرنمى توانم اینجا بمانم هر فکرى دارى بکن.

این عزیزان بى جهت با این قبیل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مینمایند،آن قدر کوتاه فکرند که شهر یا قریه محل تولدشان رابهترین نقطه اى مى پندارند که در آن مى توان زندگى کرد،گمان میکنند:تنهادر همانجا مى توان خوش بود و بس.

بشر به سطح وسیع زمین اکتفا نکرده به کرات آسمانى قدم میگذارد،اما این خانم تنگ نظر حاضر نیست چند فرسخ دورتر از محل تولدش زندگى کند،میگوید:چرا دوستانم را رها کنم و بروم در غربت تنهازندگى کنم؟گویا این خانم آنقدر براى خودش شخصیت قائل نیست که بتواند در غربت نیز دوستان و آشنایان با وفا و صمیمى تهیه کند.

خانم محترم،دانا و بلند همت و فداکار باش،تنها به فکر خودت نباش،شغل مخصوص شوهرت ایجاب کرده که در غیر وطن زندگى کند،مستخدم دولت است مگر مى تواند به محل ماموریتش نرود؟!تاجر یا کاسب یا کارگرى است که در غربت بهتر مى تواند کسب و کار کند، چرامزاحمش میشوى و نمى گذارى پیشرفت کند؟تو که میدانى شوهرت ناچاراست در خارج وطن زندگى کند چرا با ایراد و بهانه هاى بیفائده اسباب ناراحتى و کدورتش را فراهم مى سازى؟وقتى دیدى شغلش ایجاب میکند که به شهر یا ده یا کشور دیگرى منتقل شود فورا اظهار موافقت کن،اثاث منزل را جمع و جور کرده ببندید و در ماشین بگذارید و با صفا و رفاقت به محل جدید بروید،خودت را اهل همانجا حساب کن و با دلگرمى وبشاشت طرح زندگى نوین را بریز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحیط موافق ساز،با زنهاى پاکدامن و خوش اخلاق طرح دوستى و الفت بریز لیکن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحیات اهالى آنجا کاملاآشنا نیستى در انتخاب دوستان تازه احتیاط کن و در این باره حتما باشوهرت مشورت کن،خودت را یک فرد غریب حساب نکن،بلکه سعى کن با محیط تازه و ساکنان آنجا مانوس شوى.

هر مکانى امتیازات ویژه اى دارد،مى توانى با تماشاى مناظر طبیعى یا بناهاى دیدنى آنجا رفع خستگى کنى،با اظهار مهر و محبت کانون خانوادگى را گرم و با صفا کن،شوهرت را دلدارى بده.به کسب و کارتشویقش کن،وقتى با محیط آشنا شدى خواهى دید که براى زندگى هیچ عیبى ندارد بلکه شاید از محل تولدت بهتر باشد،در بین دوستان تازه،افرادى را پیدا میکنى که از دوستان سابق بلکه پدر و مادر و خویشانت مهربانتر و دلسوزتر خواهند بود.

اگر در قریه یا دهى اقامت نموده اید که اسباب و تجملات زندگى شهرى را ندارد خودت را از قید آنها آزاد کن،با زندگى بى آلایش و طبیعى آنجا انس بگیر،خوبیها و مزایاى آن گونه زیستن را در نظر بگیر،گر چه برق و کولر و پنکه و یخچال ندارد لیکن آب و هواى سالم و غذاهاى بى تقلب دارد که در شرها کمتر پیدا میشود،خیابان اسفالت و تاکسى ندارد لیکن از سر و صدا و دود ماشینها و کارخانجات نیز در امان هستى. قدرى در زندگى هموطنان و همکیشانت تامل کن،ببین چگونه درخانه هاى محقر و خشت و گلى،با کمال مهر و صفا و خوشى زندگى میکنند،و به اسباب و لوازم شهرى و کاخهاى زیبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائج ضرورى و محرومیتهاى آنها بیندیش و اگر مى توانى خدمتى انجام دهى دریغ مدار.به شوهرت نیز سفارش کن براى رفاه و آسایش آنهاکوشش کند.

اگر عاقل و دانا باشى و به وظیفه ات عمل کنى مى توانى با کمال آسایش و راحتى خاطر،در غربت زندگى کنى و به پیشرفت و ترقى شوهرت کمک نمایى،در آنصورت یک بانوى شریف شوهردار و یک خانم فداکار معرفى مى شوى،نزد مردم و شوهرت عزیز و محترم خواهى بود و بدینوسیله رضایت خدا را نیز فراهم خواهى نمود.

(0) نظر
برچسب ها :
با شغل شوهرت بساز

با شغل شوهرت بساز

هر کس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:یکى راننده است که اکثرعمرش را در راهها بسر مى برد و نمى تواند مانند افراد دیگر هر شب به منزل بیاید،یکى پاسبان است که بعضى شبها یا همه شب باید پاسدارى کند،یکى طبیب است کمتر وقت فراغت دارد با خانواده اش بنشیند یا به تفریح برود،یکى استاد یا دانشمند اهل مطالعه است که ناچار است شبها مطالعه کند،یک شغلش ایجاب میکند زیاد در سفر باشد،یکى نفت فروش است بوى نفت میدهد،یکى مکانیک است لباسهایش چرب و بوى روغن میدهد،یکى ذغال فروش و همیشه سیاه است،یکى کارگر شبانه است شبها باید به کارخانه برود.ووو...

بالاخره کمتر شغلى پیدا میشود که کاملا بى دردسر باشد.چاره اى نیست باید امور دنیا بچرخد، نان پیدا کردن آسان نیست،مرد چاره اى نداردجز اینکه با مشکلات بسازد،لیکن در اینجا مشکل دیگرى تولید میشود،وآن مشکل ناسازگارى و نق نق خانواده است.

زنها معمولا شوهرى را دوست دارند که همیشه در وطن باشد،اول شب به منزل بیاید.اوقات فراغتى داشته باشد که به شب نشینى و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،لیکن متاسفانه شغل بسیارى از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمى دهد.

یک سرى اشکالات خانوادگى از همین جا شروع میشود،راننده ایکه چند شبانه روز در بیابانها زحمت کشیده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراک منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت کند و ازاحوال خانواده اش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروع میشود:این چه زندگى است که ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچه میگذارى و معلوم نیست کجا میروى؟همه کارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچه هاى شیطان خسته شدم.اصلا رانندگى کار خوبى نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تکلیف مرا روشن کن،من نمى توانم تا آخر عمر به این طور زندگى کنم.

بیچاره مردیکه بعد از این ایراد و بهانه ها و غر و نق ها با فکرپریشان و اعصاب خسته مى خواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنین راننده اى و مسافرانش معلوم است.

طبیبى که از صبح تا نیمه هاى شب با دهها بیمار مختلف سر و کارداشته و اعصاب و مغزش پیوسته در کار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نق و نق هاى همسرش مواجه شود چه حالى پیدا میکند؟و با چنین اعصاب ومغزى چگونه مى تواند طبابت کند؟

کارگرى که تمام شب زحمت کشیده و خواب به چشمش نرفته صبح که براى استراحت به منزل میآید اگر با ایراد و بهانه جوییهاى همسرش برخورد کند چگونه مى تواند باز دنبال کار برود؟

دانشمندیکه کارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقى داشته باشد که به کارش ایراد بگیرد چگونه مى تواند موفق گردد؟

در اینگونه موارد است که زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواه تمیز داده میشود. خانم محترم،ما نمى توانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمان بچرخانیم لیکن مى توانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.شوهرتان براى تهیه روزى ناچار است شغلى داشته باشد و شغل او هم لوازمى دارد،شما مى توانید زندگى خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازید به طوریکه هم آزادانه به شغل خویش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى کنید،تنها به فکر خودت و آسایش خودت نباش قدرى هم به فکر راحتى شوهرت باش،دانا و فداکار باش،شوهردارى کن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز و لب خندان از وى استقبال کن،اظهار مهر و علاقه کن تا خستگیهایش برطرف گردد،نق نق نکن،ازشغلش ایراد مگیر.مگر رانندگى چه عیبى دارد؟

او براى رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جاى قدردانى به شغلش ایراد میگیرى؟و از خانه و زندگى گریزانش میکنى؟شغل او هیچ عیبى ندارد.براى اجتماع خدمت میکند،براى تهیه روزى زحمت میکشد،اگر تنبلى میکرد یا دنبال کارهاى غیر مشروع مى رفت بهتر بود؟کار او عیب ندارد،عیب از تو است که توقع دارى هرشب در خانه باشد و نمى توانى خودت را با وضع موجود سازش دهى.

آیا بهتر نیست که خودت را با این نوع زندگى عادت دهى و با کمال آسودگى زندگى کنى و هنگامیکه شوهرت به خانه آمد از او استقبال کنى وبا سخنان شیرین به کسب و کار تشویقش کنى و با لب خندان تا درب خانه بدرقه اش نمایى و با یک خداحافظى گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازى؟

اگر چنین کردى به کسب و کار و خانه و زندگى علاقه مند میگردد.

دنبال خوشگذرانى نمى رود.اعصابش سالم مى ماند،تصادف نمیکند، زودتر به خانه مى آید، براى رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت مى کشد.

اگر شوهرت یک کارگر شبانه است براى تامین مخارج شما ازاستراحت شب چشم پوشى نموده است،خودت را با اینگونه زندگى عادت بده،اظهار نارضایتى نکن.

اگر از تنهایى حوصله ات سر مى رود مى توانى مقدارى از کارهاى خانه را در شب انجام دهى. مقدارى از شب را به خیاطى و گلدوزى وخواندن کتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از کارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر کن،اتاقى برایش خلوت کن تا بخوابد و رفع خستگى کند، بچه ها را عادت بده سر و صدا نکنند،و نزدیک استراحتگاه شوهرت نروند.به آنها بفهمان که پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت کند.

بلکه خودت و بچه ها هم مى توانید شبها کمتر بخوابید و روز با شوهرت قدرى استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نکته توجه داشته باش که شوهرت تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزله شب است باید بدون سر و صدا استراحت کند.

یک چنین خانمى باید دو برنامه داشته باشد یکى براى خودش دیگرى براى شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخى روح خسته اش راخسته تر کنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى تامین مخارج شمازحمت بکشد.به کارش ایراد نگیر،کار او چه عیبى دارد؟اگر بیکارى وتنبلى میکرد یا دنبال ولگردى مى رفت بهتر بود؟افتخار کن که چنین شوهرزحمت کشى دارى که براى تهیه روزى خواب شب را بر خودش حرام نموده،از جدیت و استقامت او قدردانى کن،با لب خندان تا درب منزل بدرقه اش کن.

اگر شوهرت یک طبیب یا یک دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت مى کشد از زحماتش قدردانى کن،به وجودچنین شوهر ارزنده اى افتخار کن.

البته لازمه شغلش اینست که اوقات فراغت زیادى ندارد لیکن تومى توانى برنامه زندگى خودت را با شغل او تطبیق دهى.انتظار نداشته باش دست از شغلش بردارد تا مطابق میل تو در آید.بگذار با فکر آزاد به کار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتى مشغول کار است مى توانى کارهاى خانه را انجام دهى،و بقیه را بخواندن کتاب بپردازى یا با اجازه او،به منزل خویشان و دوستانت بروى.اما سعى کن هنگامیکه موقع استراحت شوهرت فرا مى رسد در منزل حاضر باشى.قبلا برایش وسیله پذیرایى آماده کن.وقتى وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالش کن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانى خستگى اعصابش را برطرف ساز. مبادا از کارش ایراد بگیرى و اعصاب خسته اش را خسته تر کنى.

اگر خوب شوهردارى کنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساخته اى بلکه در خدمت اجتماعى او نیز سهیم خواهى شد.

هر زنى لیاقت همسرى چنین مردان پر کارى را ندارد با فداکاریهاو رفتار پسندیده ات یاقت خویش را باثبات رسان.

اگر شوهرت شغلى دارد که لباسهایش کثیف و چرکین مى شود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخیص داده که انتخاب نموده است،خرده گیرى و ایراد و نق نق نکن.نگو:این چه شغل کثیفى است انتخاب کرده اى باید آنرا ترک کنى.

خانم محترم،کار کردن عیب نیست هر چه و هر که باشد،بیکارى و تنبلى و دنبال کارهاى غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یک چنین مردى قدردانى کنى که براى تهیه روزى زحمت مى کشد و عرق مى ریزد،باایراد و بدگویى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نکن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته که دنبالش مى رود.

تو از وضع کسب و کار بى اطلاعى،خیال میکنى تغییر شغل کارآسانى است،اصولا چه عیبى دارد که اصرار دارى تغییرش بدهد،مگر نفت فروشى و ذغال فروشى و تعمیر موتور آلات مثلا چه بدى دارند؟تنها عیبى که مى توانى بتراشى کثیف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص کار ندارد با زبان خوش از او تقاضاکن لباس کار تهیه کند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز کن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نیست که به طلاق و جدایى منجر شود،ایراد و بهانه جویى بعض خانمها واقعا تعجب آور است.

زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوى نفت میدهد از این وضع خسته شده ام (6) ».

(0) نظر
برچسب ها :
با خويشان شوهرت بساز

با خویشان شوهرت بساز

یکى از مشکلات زندگى،اختلاف زن و بستگان شوهر است.

اکثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبى ندارند،وبالعکس،پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یک طرف زن کوشش میکندشش دانگ شوهرش را تصاحب کند به طوریکه به دیگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى میکند علاقه آنها را قطع کند،بدمى گوید،دروغ مى سازد،قهر و دعوا میکند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالک پسر و عروس میداند.سعى میکند به هر طور شده پسرش را نگهدارد،نگذارد یک زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب کند.

بدینمنظور به کارهاى عروس ایراد میگیرد،بدگویى میکند،دروغ جعل میکند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یک منزل زندگى کنند.اگر یکى از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممکن است کار به جاهاى باریک حتى ضرب و خودکشى منتهى شود.ماهى نیست که چندین عروس از دست مادر شوهر خویش خودکشى نکنند.شما مى توانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید.

از باب نمونه:«تازه عروسى...که از بدرفتاریهاى مادر شوهرش بتنگ آمده بود خود را آتش زد (3) ».

«زنى به علت بدرفتارى و بهانه گیرى مادر شوهرش خودسوزى کرد (4) ».

آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایى هستند لیکن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد است.

عمده اشکالش اینست که دو طرف نزاع افرادى هستند که مردنمى تواند به آسانى از آنها دست بردارد.از یک طرف همسرش را مى بیندکه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمده است،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشى و رضایت خاطر او را فراهم سازم و از وى حمایت کنم.به علاوه همسر دائمى و شریک زندگى اوست نمى تواند از حمایت او دست بردارد.از طرف دیگر فکر میکند:پدر و مادرم سالها برایم زحمت کشیده اند.با صدها امید و آرزو بزرگم کرده اند،با سوادم نموده اند، شغل برایم تهیه کرده اند،زن برایم گرفته اند،امید و آرزو داشته اند بهنگام ناتوانى دستشان را بگیرم.خلاف وجدان است قطع رابطه کنم و اسباب ناراحتى آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختى و سستى دارد،بیمارى و ناتوانى دارد،گرفتارى و درماندگى دارد، دشمنى و دوستى دارد،تصادف و مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج به مددکار دارم و تنها کسانیکه ممکن است بهنگام گرفتارى دستم را بگیرند و از خودم و خانواده ام حمایت کنند پدر و مادر و خویشانم مى باشند.در این دنیاى تاریک نمى توانم بى پناه باشم و خویشانم بهترین پناهند.پس نمى توانم از آنها دست بردارم.

در اینجاست که یک مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگ مشاهده میکند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار کند و همسرش را برنجاند،وهیچیک از این دو امر برایش امکان پذیر نیست.

بدین جهت ناچار است با هر دو بسازد.و تا حد امکان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم کار بسیار دشوارى است.لیکن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجت بخرج ندهد حل مشکل آسان میگردد.

از این رهگذر است که مرد از همسرش که از همه کس به اونزدیک تر و مهربانتر است انتظار دارد که در حل این مشکل به وى کمک کند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى تواضع کند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام کند،اظهار محبت نماید،در کارها با او مشورت کند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد کند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانش خواهد شد.

انسان که مى تواند با اخلاق خوش و اظهار محبت یک طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست که به واسطه لجاجت وتکبر و خودخواهى این همه یار و یاور را از ست بدهد؟

آیا فکر نمیکند که در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهاى روزگار به یارى دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس کمتر کسى به فکر انسان است،تنها خویشان و اقاربند که بداد او مى رسند. آیا بهتر نیست که با اخلاق خوش و مهربانى با خویشانش معاشرت و رفت و آمد کند تا از لذائذ انس و محبت برخوردار گردد و یک طائفه دوست و پشتیبان واقعى داشته باشد؟

آیا سزاوار است با بیگانگان طرح دوستى بریزد و دوست و رفیق پیدا کند لیکن با خویشان و اقاربش قطع رابطه کند؟در صورتیکه به تجربه ثابت شده که در مواقع گرفتارى اکثر دوستان انسان را رها میکنند ولى همان خویشان متروک به یاریش مى شتابند،زیرا پیوند خویشى یک پیوندطبیعى است که به آسانى بریده نمى شود.

در مثل هاى عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمى ریزند.

حضرت على علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانش بى نیاز نمى شود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند که با دست و زبان از او حمایت میکنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مى نمایند.در مواقع گرفتارى زودتر از دیگران به یاریش مى شتابند.هر کس از خویشانش دست بکشد یک دست از آنهابرداشته لیکن دستهاى زیادى را از دست خواهد داد (5) ».

خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسایش خودت،براى اینکه یک طائفه دوست و حامى واقعى پیدا کنى،براى اینکه محبوب شوهرت واقع شوى بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهى و تکبر و جهالت دست بردار.عاقل و دانا باش. افکارشوهرت را پریشان نساز.فداکارى و شوهردارى کن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى.

(0) نظر
برچسب ها :
خطاهاى شوهرت را ببخش

خطاهاى شوهرت را ببخش

به غیر از معصوم همه کس خطا و لغزش دارد.دو نفر که با هم زندگى میکنند و از جهتى تشریک مساعى و همکارى دارند باید لغزشهاى یکدیگر را ببخشند تا زندگى آنها ادامه پیدا کند.اگر بخواهند در این باره سختگیرى کنند ادامه همکارى غیر ممکن میشود.دو نفر شریک، دو نفرهمسایه،دو نفر رفیق،دو نفر همکار،دو نفر زن و شوهر باید در زندگى اجتماعى داراى گذشت باشند.هیچ زندگى اجتماعى به مقدار زندگى خانوادگى احتیاج به گذشت ندارد.اگر اعضاء یک خانواده بخواهند سختگیرى بعمل آورند و خطاهاى یکدیگر را تعقیب کنند یا زندگى آنها ازهم مى پاشد یا بدترین زندگى را خواهند داشت.

خانم محترم،ممکن است از شوهر شما خطا یا خطاهایى صادرشود.ممکن است از روى خشم و غضب به شما اهانت کند.ممکن است ناسزائى از دهانش بیرون آید.ممکن است از خود بیخود شده شما رابزند،ممکن است یک مرتبه به شما دروغ بگوید،ممکن است کارى راانجام دهد که مورد پسند شما نباشد،از این قبیل خطاها براى هر مردى امکان دارد،اگر بعدا احساس کردى که از کردار خویش پشیمان شده او راببخش و موضوع را تعقیب نکن.اگر عذرخواهى کرد فورا قبول کن.اگرپشیمان شده لیکن زیر بار عذرخواهى نمى رود در صدد نباش مجرمیت وى را باثبات رسانى،زیرا به شخصیت او لطمه وارد میشود،ممکن است در صدد تلافى برآید،خطاهاى شما را تعقیب کند،ممکن است کارتان به نزاع و جدال و حتى جدائى بکشد اما اگر سکوت کردى و خطایش رانادیده گرفتى در شکنجه وجدان قرار مى گیرد و به طور مسلم از کردارخویش پشیمان خواهد شد،آنگاه شما را یک زن با گذشت فهمیده فداکارعاقل خواهد شناخت،مى فهمد که به زندگى و خانواده و شوهر علاقه مندهستى،قدر ترا مى شناسد و محبتش چند برابر خواهد شد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن بد،عذر شوهرش رانمى پذیرد و خطاهایش را نمى بخشد (1) ».

حیف نباشد زن آنقدر کم گذشت باشد که یک خطاى جزئى شوهرش را نتواند تحمل کند و بدان علت پیمان مقدس زناشویى را بر هم بزند؟!

«زنى به رئیس دادگاه حمایت خانواده گفت،شوهرم قبل از ازدواج به من نگفت که دمت سربازى را انجام نداده و این موضوع را از من مخفى کرده بود.چند روز پیش متوجه شدم که به همین زودى باید بخدمت برود.و من نمى توانم با مردى که به من دروغ گفته زندگى کنم (2) ».

(0) نظر
برچسب ها :
حجاب اسلامى

حجاب اسلامى

زن و مرد گر چه در بسیارى از امور اشتراک دارند لیکن امتیازات ویژه اى نیز دارند.یکى از امتیازات مهم آنان اینست که زن موجودى است ظریف و لطیف و زیبا و محبوب.زن دلبر است و مرد دلداده زن جاذب است و مرد مجذوب،مرد دوستدار است و زن دوست داشتنى. هنگامیکه مرد با زنى ازدواج میکند مى خواهد تمام خوبیها و زیبائیهاى این موجودظریف را در انحصار خویش ببیند.زنى را دوست دارد که زیبائیها،دلبریهاو طنازیها،شوخیها و خوشمزه گیها،و همه چیزش را در انحصار شوهرش قرار دهد و نسبت به مردان بیگانه جدا اجتناب نماید.مرد بسیار غیور است و نمى تواند تحمل کند که مرد بیگانه اى به همسرش نگاه کند یا با او درارتباط و آمیزش باشد،بگوید و شوخى کند و بخندد و چنین عملى راتجاوز به حق مشروع خویش میداند.و از همسرش انتظار دارد که بارعایت پوشش و حجاب اسلامى و با تقید به ضوابط شرعى و قوانین اخلاقى و با حفظ متانت و حجب و حیاء اسلامى شوهرش را در این خواسته مشروع کمک و یارى نماید.هر مرد مؤمن و غیورى چنین خواسته اى را دارد. اگر همسرش به این وظیفه اسلامى و اجتماعى عمل کرد او نیز با آرامش خاطر زندگى میکند و براى تامین نیازمندیهاى خانواده اش تلاش مینماید و بر محبتش اضافه میگردد.و همین صفا ومحبت سبب میشود که او نیز به زنان بیگانه بى توجه باشد.اما اگر مردمشاهده کرد که همسرش تقیدى به حجاب و پوشش اسلامى ندارد وزیبائیهایش را در معرض دید مردان بیگانه قرار میدهد و با آنها نیز درارتباط و تماس است شدیدا ناراحت میشود زیرا حق انحصارى خویش راتضییع شده و در معرض دید دیگران مى بیند.و مسؤولیت این امر را برعهده همسرش مى داند.چنین مردى همواره پریشان خاطر و بدبین است.

محبت و صفایش نسبت به خانواده تدریجا کم میشود.

بنابراین صلاح جامعه و بانوان در این است که پوشیده و محجوب باشند و متین و بدون آرایش از منزل خارج شوند و زیبائیهاى خودشان رادر معرض دید همگان قرار ندهند.

رعایت حجاب یک وظیفه اسلامى است.خدا در قرآن مى فرماید:

به زنان مؤمن بگو:از مردان بیگانه چشم بپوشند.و فروج و اندام خویشتن را از نگاه دیگران محفوظ بدارند،و محل زیبائیها و زینتهاى خویش را براى اجانب آشکار نسازند،مگر آنچه را که طبعا آشکار است (مانندصورت و دستها) و روسریهاى خودشان را بر سینه ها بیندازند (تا خوب پوشیده شود) و زینت و جمالشان را جز براى شوهر و پدر و پدر شوهر وپسران خود و پسران شوهر،و برادران و فرزندان برادر و فرزندان خواهر...آشکار نسازند (14)

آرى رعایت حجاب و پوشش اسلامى از جهات مختلف به نفع بانوان است:

1-بهتر مى توانند مقام و منزلت و ارزش وجودى خودشان را دراجتماع محفوظ بدارند،و خویشتن را از معرض دید چشمهاى بیگانگان نگه دارند.

2-بانوان با رعایت پوشش اسلامى بهتر مى توانند مراتب وفادارى و علاقه خودشان را نسبت به همسرشان باثبات رسانند و درآرامش و صفا و گرمى خانواده کمک نمایند و از بوجود آمدن بدبینى واختلافات و مشاجرات جلوگیرى بعمل آورند.و در یک کلام،بهترمى توانند دل شوهر را بدست آورند و جایگاه خویش را تثبیت نمایند.

3-با رعایت حجاب اسلامى جلو چشم چرانیها و لذتجوئیهاى غیر مشروع بصرى مردان بیگانه را میگیرند و بدین وسیله از اختلافات وبدبینیهاى خانواده ها مى کاهند و به استحکام و ثبات و آرامش آنها کمک مینمایند.

4-با رعایت پوشش اسلامى بهترین کمک را به نسل جوان ومردان مجردى که امکان ازدواج ندارند انجام میدهند و از فسادها و انحرافها و ضعف اعصابهاى جوانان که نتائج سوئش در نتیجه عائد خودبانوان خواهد شد جلوگیرى میکنند.

5-اگر همه بانوان حجاب اسلامى را کاملا رعایت نمایند،هرزنى که همسرش از منزل خارج میشود اطمینان دارد که در برابر بد حجابیهاو طنازیها و خودنمائیهاى زنان کوچه و بازار قرار نمیگیرد-تا دلش راببرند و از محبت و علاقه اش نسبت به خانواده بکاهند.

آرى اسلام چون از آفرینش ویژه زن آگاه است و او را یک رکن مهم اجتماع میداند که نسبت به صلاح و فساد جامعه نیز مسؤلیت دارد،ازاو مى خواهد که در انجام این مسؤلیت بزرگ فداکارى نماید و با رعایت حجاب اسلامى از مفاسد و انحرافهاى اجتماعى جلوگیرى کند و در ثبات و آرامش و عظمت ملت خویش بکوشد.و یقین بداند که در انجام این مسؤولیت بزرگ الهى بهترین پاداش را از خداوند بزرگ دریافت خواهدنمود.خانم گرامى!اگر به آرامش و ثبات خانواده و اعتماد و اطمینان شوهرت علاقه دارى،اگر به مصالح واقعى جامعه بانوان مى اندیشى،اگر به سلامت روانى جوانان و جلوگیرى از انحراف و لغزش آنان فکر مى کنى،اگر مى خواهى بانوان را از معرض چشم چرانى بیگانگان و فریب دادن وبانحراف کشیدن آنان نجات دهى،و اگر مى خواهى رضایت خدا را جلب کنى و یک مسلمان مؤمن و فداکار باشى، پوشش و حجاب اسلامى راهمواره رعایت کن.و زیبائیها و آرایش خودت را در معرض دید بیگانگان قرار نده.گر چه در داخل منزل و با خویشان نزدیک باشد.داخل منزل وخارج آن،در مجالس مهمانى و در خارج فرقى ندارد.برادر شوهر،پسربرادر شوهر،شوهر خواهر شوهر، شوهر خواهر خودت شوهر عمه ات، شوهر خاله ات،پسر عمه ها،پسر دائیها،همه اینها به تو نامحرم هستندواجب است حجاب اسلامى را رعایت کنى گر چه در منزل خودتان یا درمجلس مهمانى باشید.اگر نسبت باینها حجاب را رعایت نکنى هم مرتکب گناه میشوى هم شوهرت را قلبا ناراحت میکنى.ممکن است شوهرت برزبان نیاورد ولى یقین داشته باش که ناراحت میشود و به صفا و صمیمیت خانوادگى شما لطمه وارد میگردد.

اما نسبت به محارم مانند،پدر شوهر و پدر خودت برادر خودت،فرزندان برادر،فرزندان خواهر، رعایت حجاب لازم نیست.لیکن تذکراین نکته لازم است که بهتر است نسبت باینها هم تا حدى حریم قائل شوى.و آرایش کرده و با لباسهائى که براى شوهرت مى پوشى،نزد اینهانیز ظاهر نشوى.گر چه شرعا جایز باشد.زیرا اکثر مردها حتى در این موارد ناراحت میشوند،و حفظ اعتماد و آرامش قلبى آنها لازم و مفیداست و براى بقاء و ثبات و آرامش خانواده سودمند میباشد.

(0) نظر
برچسب ها :
از غير شوهرت چشم بپوش

از غیر شوهرت چشم بپوش

خانم محترم،ممکن است قبل از ازدواج براى خواستگارى شماآمده باشند،ممکن است افرادى را در نظر داشته در انتظار خواستگارى آنها بوده اید،شاید آرزو داشته اید شوهرتان ثروتمند باشد،داراى فلان شغل باشد،تحصیل کرده باشد،زیبا و خوشگل باشد ووووو.

این قبیل آرزوها قبل از ازدواج مانعى نداشت لیکن اکنون که مردى را براى همسرى برگزیده اى و پیمان مقدس زناشویى را امضاکرده اید که تا آخر عمر با هم باشید،یار و مونس و غمخوار هم باشید بایدگذشته را یکسره فراموش کنى،بر افکار و آرزوهاى گذشته خط بطلان بکشى و از غیر شوهرت بطور کلى چشم بپوشى،دلت را از اضطراب وپریشانى نجات بده،غیر شوهرت را از دل بیرون کن و ششدانگ آنرا دراختیار او قرار بده،خواستگار سابقت را فراموش کن،باو نگاه نکن،بفکرش نباش،چکار دارى ناراحت شده یا نه؟اصلا چرا از احوالش جویامى شوى؟این حالت دو دلى جز پریشانى روح چه نتیجه اى دارد؟و بسااوقات اسباب بدبختى ترا فراهم مى سازد.

بعد از اینکه با مردى پیمان زناشویى بستید و قول و قرار گذاشتیدتا آخر عمر با هم باشید چرا چشم چرانى میکنى،به این مرد و آن مرد نگاه میکنى و شوهرت را با آنها مقایسه مى نمایى؟این چشم چرانیهاى غلط جزپریشانى و اضطراب روح و آه و حسرت دائم چه سودى دارد؟

حضرت على علیه السلام فرمود:«هر کس چشم خویش را آزادبگذارد همیشه اعصابش ناراحت خواهد بود و به آه و حسرت دائم گرفتارخواهد شد (11) ».

وقتى با نظر خریدارى به مردها نگاه کردى و شوهرت را با آنهامقایسه نمودى ناچار به مردهایى برخورد میکنى که عیب شوهرت را ندارند خیال میکنى افراد برگزیده و بى عیبى هستند که از آسمان نازل شده اند بااینکه ممکن است آنها داراى دهها عیب باشند که اگر از آنها اطلاع داشتى شوهر خودت را بر آنها ترجیح میدادى.اما چون از عیوب مخفى آنهااطلاع ندارى و فقط خوبیهایشان را مشاهده مینمایى خودت را شکست خورده و مغبون در ازدواج مى پندارى و اسباب بدبختى خویشتن را فراهم مى سازى.

«زن 18 ساله اى به نام...که از خانه فرار کرده بود دیشب به وسیله ماموران پاسگاه ژاندارمرى نعمت آباد دستگیر شد.در پاسگاه گفت:سه سال پیش به عقد...در آمدم ولى به تدریج احساس کردم که او را دوست ندارم.چهره شوهرم را با قیافه بعضى از مردها مقایسه مى کردم و افسوس مى خوردم که چرا زن این مرد شدم » (12) .

خانم گرامى،اگر مى خواهى بدبخت و سیه روز نشوى،به ضعف اعصاب و پریشانى روح مبتلا نگردى،با خوشى و آسایش زندگى کنى دست از هوسبازى و چشم چرانى و آرزوهاى خام بردار.غیر از شوهرت همه را ندیده بگیر،از مردهاى دیگر تعریف نکن،به فکر آنها نباش.دردلت نگو:کاش فلان شخص بخواستگاریم آمده بود،کاش با فلان شخص ازدواج کرده بودم،کاش شوهرم داراى فلان شغل بود،کاش فلان قیافه راداشت.کاش و کاش و کاش.نمیدانم این افکار غلط و آرزوهاى خام چه نتیجه اى به حال تو دارد؟چرا زندگى را به خودت و شوهرت تلخ میکنى؟

چرا مهر و صفا را از بین مى برى و بنیاد ازدواج را متزلزل مى سازى؟ازکجا میدانى اگر با فلان مرد ازدواج کرده بودى صد در صد راضى بودى؟تو از ظاهر او بیش از این خبر ندارى شاید داراى عیوبى باشد که اگر مطلع بودى شوهر خودت را بر او ترجیح میدادى.از کجا میدانى که خانم آن مردها کاملا راضى هستند؟

خانم محترم،اگر شوهرت احساس کند که به مردهاى دیگر نظردارى بدبین میشود،مهر و علاقه اش کم میشود به زندگى و خانواده بى علاقه میگردد،مواظب باش از مردهاى دیگر تعریف نکنى با آنها گرم نگیرى،خنده و شوخى نکنى،مرد اینقدر حساس است که نمیتواند تحمل کند که همسرش حتى به تصویر مرد بیگانه اى اظهار علاقه کند.

پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«هر زن شوهرداریکه چشمش را از نگاه کردن به غیر شوهرش پر کند مورد غضب شدیدپروردگار جهان واقع خواهد شد (13) ».

(0) نظر
برچسب ها :
عيبجويى نكن

عیبجویى نکن

هیچکس بى عیب نیست،یا کوتاه است یا دراز،یا سیاه رنگ است یا رنگ پریده،یا چاق است یا لاغر اندام یا دهانش بزرگ است یاچشمهایش کوچک،یا بینى اش بزرگ است یا سرش طاس،یا تندخواست یا ترسو،یا کم حرف است یا پر مدعا،یا دهانش بدبو است یا پاهایش،یا بیمار است یا پر خور،یا ندار است یا بخیل،یا آداب زندگى را بلد نیست یا بد زبان است،یا کثیف است یا بى ادب.

از این قبیل عیوب در هر مرد و زنى وجود دارد.

آرزوى هر مرد و زنى اینست که همسر ایده آلى پیدا کند که از تمام عیوب و نواقص خالى بوده نقطه ضعفى نداشته باشد.لیکن کمتر اتفاق میافتد که به مطلوب خیالى خویش دست یابد.

گمان نمیکنم در دنیا زنى پیدا شود که شوهرش را صد در صد کامل و بى عیب بداند.

زنهاییکه در صدد عیبجویى باشند خواه ناخواه عیب یا عیبهایى رادر شوهرانشان پیدا میکنند،یک عیب کوچک و بى اهمیت را که نباید آنراعیب شمرد در نظر خودشان مجسم میسازند و آنقدر درباره اش فکر میکنند که کم کم به صورت یک عیب بزرگى که قابل تحمل نیست جلوه گر میشود،خوبیهاى شوهر را یکسره نادیده گرفته همیشه به آن عیب کوچک توجه دارند،چشمشان به هر مردى بیفتد دقت میکنند که داراى آن عیب هست یانه،آنها مرد باصطلاح ایده آلى را در مغز خویش مجسم مینمایند که حتى کوچکترین عیبى هم نداشته باشد و چون شوهرشان با آن صورت خیالى تطابق کامل ندارد،همیشه آه و ناله دارند،از ازدواجشان اظهار پشیمانى میکنند،خودشان را شکست خورده و بدبخت میشمارند.کم کم مطلب راعلنى کرده گاه و بیگاه از شوهرشان عیبجویى مینمایند،ایراد و بهانه میگیرند،غرغر میکنند،طعنه مى زنند:آداب معاشرت را بلد نیستى،من خجالت میکشم با تو در مجالس شرکت کنم،برو با این بینى گنده ات،دهانت بوى لاشه گندیده میدهد،چقدر سیاه و زشتى!

ممکن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بى ادبیهاى زن سکوت کند لیکن قلبا مکدر میشود،کینه اش را در دل میگیرد،بالاخره کاسه صبرش لبریز میشود و در صدد انتقام بر مى آید،یا به زد و خوردمى کشد یا مقابل به مثل میکند،او هم در صدد بر مى آید از همسرش که به طور حتم بى عیب نیست عیبجویى کند،او بگو و این بگو،این بگو و اوبگو،اگر محبت و صفائى در میانشان بود به کلى زائل میگردد.کینه یکدیگررا در دل میگیرند،دائما در صدد عیبجویى هستند،پیوسته جنگ و جدال دارند.در نتیجه،اگر با همین وضع به زندگى ادامه بدهند بدترین زندگى راخواهند داشت،در شکنجه و عذاب خواهند بود تا یکى از آنها بمیرد و این زندگى ننگین از هم بپاشد،و اگر یکى از آنها یا هر دو لجاجت بخرج بدهندو به دادگاه حمایت خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقده هاى درونى خود را حل کرده و انتقام گرفته اند لیکن هر دو متضرر میشوند،پیمان زناشویى را برهم میزنند ولى معلوم نیست بعدا بتوانند با دیگرى ازدواج کنند و بر فرض وقوع معلوم نیست زن یا شوهر بهترى نصیبشان شود.

امان از نادانى و لجاجت بعضى خانمها!در بعضى از امور بسیارجزئى به قدرى پافشارى میکنند که حاضر میشوند زندگى خودشان رامتلاشى سازند.براى اینکه به سبک مغزى و کوتاه فکرى آنها پى ببرید به داستانهاى زیر توجه فرمایید:

«زنى بنام...از شوهرش بنام...شکایت کرد که شوهرم در موقع خواب انگشتش را مى مکد. چون حاضر نیست دست از این کارش برداردتقاضاى طلاق میکنم (5) ».

«زنى به بهانه اینکه دهان شوهرش بوى بد میدهد به خانه پدرش مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوى دهانش را برطرف نکند به خانه نخواهد رفت ولى با شکایت شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولى وقتى به خانه رفت دید هنوز دهانش بو میدهد لذا به اتاق دیگر رفت. شوهرکه ناراحت شده بود زنش را بقتل رسانید (6) ».

«خانم دندان پزشک از شوهرش طلاق میگیرد.میگوید هم شان من نیست.زیرا سه سال بعد از من درجه دکترا گرفته است » (7) .

«یک زن 27 ساله اى که از خانه شوهرش قهر کرده در پاسخ به عرضحال او نوشت:شوهرم زیاد مى خورد من قادر نیستم غذاى مورد نیاز او را تهیه کنم (8) ».

«زنى به این علت که شوهرش روى زمین مى نشیند،با دست غذامى خورد،از آداب معاشرت بى اطلاع است،صورتش را هر روز اصلاح نمیکند درخواست طلاق کرد (9) ».

لیکن همه خانمها چنین نیستند.در بین آنها افراد فهمیده و باهوشى هست که واقعیات زندگى را حساب میکنند و هرگز در صددعیبجویى بر نمیآیند.

خانم محترم،شوهر شما یک بشر عادى است ممکن است بى عیب نباشد اما در مقابل، خوبیهاى فراوانى نیز دارد.اگر به زندگى و خانواده ات علاقه مندى در صدد عیبجوئى بر نیا. عیبهاى کوچک او را نادیده بگیر،بلکه اصلا عیبشان مشمار،شوهرت را با یک مرد خیالى که در خارج وجودندارد مقایسه نکن بلکه او را من حیث المجموع با سایر مردها مقایسه کن،ممکن است مردى عیب مخصوص شوهرت را نداشته باشد لیکن داراى عیوب دیگرى است که شاید بمراتب بدتر از او باشد،اصولا عینک بدبینى را از چشم خویش بردار و خوبیهاى شوهرت را ببین،آنوقت خواهى دیدکه خوبیهاى او بمراتب بیشتر از بدیهایش میباشد،اگر یک عیب دارد و درعوض صدها خوبى دارد.

محاسن و خوبیهایش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش،مگرخودت بى عیب هستى که انتظار دارى شوهرت بى عیب باشد،نهایت اینکه خودخواهى و خودپسندى اجازه نمیدهد عیبهاى خودت را ببینى،اگر شک دارى از دیگران بپرس.

رسولخدا فرمود:«عیبى بالاتر از این نیست که انسان عیوب دیگران را ببیند اما از عیبهاى خودش غافل باشد (10) ».

چرا یک عیب کوچک را به قدرى بزرگ میکنى و درباره اش غصه میخورى که بنیاد زندگى و کانون انس و مودت را بر هم مى زنى؟

عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازى و سبک مغزى بردار،عیبهاى کوچک را ندیده بگیر،با اظهار محبت کانون خانوادگى را گرم کن تا ازنعمت انس و محبت برخوردار گردى،مواظب باش عیب شوهرت را نه درحضور و نه در غیابش بزبان نیاورى زیرا رنجیده خاطر و مکدر میگردد،در صدد عیبجویى بر میآید،محبت و علاقه اش کم میشود،پیوسته در حال جدال و ستیزه خواهید بود،اگر با همین وضع بزندگى ادامه دهید زندگى ناگوارى خواهید داشت،و اگر کار به طلاق و جدایى خاتمه یابد که بد ازبدتر.

البته اگر عیب قابل اصلاحى داشته باشد میتوانى در صدداصلاحش بر آیى،لیکن در صورتى امکان موفقیت دارى که با نرمى و مداراو صبر و حوصله و بصورت خیرخواهى و خواهش و تمنا رفتار کنى،نه به عنوان عیبجویى و اعتراض،سرزنش و ایراد،قهر و دعوا.

(0) نظر
برچسب ها :
سپاسگزار باش

سپاسگزار باش

پول پیدا کردن کار آسانى نیست،هزاران زحمت و دردسر دارد،انسان مال را براى رفاه و آسایش خویش میخواهد و ذاتا بدان علاقه منداست،اگر به کسى احسان کرد و مالى را که به ریشه جانش بسته است دراختیار او قرار داد انتظار دارد قدردانى کند،اگر مورد سپاسگزارى قرارگرفت تشویق میشود،به احسان و نیکوکارى راغب میگردد،نه تنها نسبت باین شخص احسان بیشترى خواهد کرد بلکه به مطلق نیکى علاقه مندمیگردد،به حدیکه ممکن است کم کم به صورت یک عادت ثانوى و یک خوى طبیعى تبدیل شود و مشتاق احسان و کار خیر گردد،اما اگر قدرش رانشناختند و احسانش را نادیده گرفتند به کار خیر بى رغبت میشود، پیش خود میگوید:حیف نیست که به این مردم نمک نشناس احسان کنم و اموالم را در اختیارشان بگذارم؟حق شناسى و شکرگزارى یکى از اخلاق پسندیده است،و بزرگترین رمز جلب احسان میباشد،حتى خداوند بزرگ هم که نیازى به دیگران ندارد سپاسگزارى از نعمتهایش را شرط ادامه نعمت شمرده میفرماید:«اگر سپاسگزارى کنید نعمتهایم را افزون میکنم (1) ».

خانم محترم،شوهر شما نیز یک بشر عادى است،از قدردانى خوشش میآید،هزینه زندگى را تامین میکند،حاصل دسترنج خویش را درطبق اخلاص نهاده رایگان تقدیم شما میکند،این عمل را یک وظیفه اخلاقى و شرعى محسوب میدارد،و از انجام دادن آن لذت مى برد،لیکن ازشما انتظار دارد که وجودش را مغتنم شمرده از کارهایش قدردانى کنید،هر گاه اسباب و لوازم زندگى را خریدارى نموده به منزل آورد اظهار سرورو خوشحالى نمایید،و سپاسگزارى کنید،هر گاه براى تو یا فرزندانت کفش و لباس یا چیز دیگرى آورد فورا از دستش بگیر و اظهار خورسندى کن،چه مانع دارد بگویى:متشکرم؟اگر میوه و شیرینى یا چیز دیگرى به خانه آورد زود از دستش بگیر و در جاى خود بگذار،اگر بیمار شدى وبراى معالجه ات کوشش کرد تا شفا یافتى تشکر کن،اگر ترا به تفریح ومسافرت برد سپاسگزارى کن.اگر پول توجیبى گرفتى قدردانى کن،مواظب باش کارهایش را کوچک مشمارى،بى اعتنائى و مذمت نکنى،نادیده نگیرى،اگر کارهایش را مورد توجه قرار داده تشکر کردى احساس غرور و شخصیت میکند،به زندگى و خرج کردن تشویق میشود،باز هم سعى میکند توجه شما را بسوى خویش جلب کند و به وسیله احسان دلتان را بدست آورد،اما اگر کارهایش را کوچک شمردى و به نظر بى اعتنائى نگاه کردى دلسرد میشود،پیش خود میگوید:حیف نیست زحمت بکشم وحاصل دسترنجم را خرج افراد نمک نشناسى کنم که قدرم را نمیدانند واحسانهایم را کوچک میشمارند،رفته رفته به خانه و زندگى بى علاقه میگردد،تا بتواند از زیر بار خرج کردن شانه خالى میکند،به کسب و کاربى رغبت میشود،ممکن است به فکر خوشگذرانى بیفتد،اموالش را خرج دیگران کند،مرد بیچاره بیک تعریف خالى و تشکر مفت و مجانى دلخوش است از این هم دریغ دارید؟!

اگر یکى از خویشان یا دوستان یک جفت جوراب بى ارزش یادسته گل بى قابلیت بشما تقدیم نمود صدها مرسى متشکرم را نثارش میکنیدلیکن احسانهاى دائمى شوهرتان را به روى مبارک نیاورده از یک اظهارتشکر بى مایه هم دریغ میکنید؟!

راه و رسم شوهردارى چنین نیست.اصلا منافع شخصى خودتان را تشخیص نمیدهید،تکبر و خودخواهى بلاى بزرگى است،گمان میکنیداگر تشکر کنید کوچک میشوید در صورتى که بر محبوبیت شما افزوده میشود،حق شناس و با ادب شناخته میشود.

امام صادق علیه السلام فرمود:«بهترین زنهاى شما زنى است که وقتى شوهرش چیزى آورد سپاسگزارى کند و اگر نیاورد راضى باشد (2) ».

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«هر زنى که به شوهرش بگوید:

از تو خیرى ندیدم تمام اعمالش باطل و از درجه اعتبار ساقط میگردد. (3) »

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«کسى که از احسان مردم قدردانى نکند شکر خداى را نیز بجاى نمیآورد (4) ».

(0) نظر
برچسب ها :
شوهرت را دلدارى بده

شوهرت را دلدارى بده

دشوارى زندگى بر دوش مرد است.مخارج خانواده را بهر طورشده باید تامین کند،در خارج منزل با صدها مشکل مواجه میشود،ممکن است مورد توهین یا توبیخ رئیس قرار بگیرد، ممکن است با اذیت وکارشکنى همکارانش برخورد کند،ممکن است مطالباتش را نتواند وصول کند،ممکن است محل چک و سفته هایش را نتواند تامین کند،ممکن است به کسادى بازار و عدم درآمد برخورد نموده باشد،ممکن است شغل مناسبى پیدا نکند،گرفتاریهاى مرد یکى دو تا نیست،در زندگى روزمره باصدها از این قبیل حوادث برخورد میکند،آنهم نه یک مرتبه و دو مرتبه بلکه دائما و پیوسته،کمتر اتفاق میافتد روزیکه ناراحتى تازه اى نداشته باشد، بیخود نیست که عمر مردها غالبا کوتاهتر از زنهاست.آخر اعصاب یکنفر چقدر میتواند حوادث و ناراحتى ها را تحمل کند!

انسان در اینگونه مواقع احتیاج شدیدى دارد به شخص دلسوزمهربانیکه دلداریش بدهد و روح و اعصابش را تقویت کند.

خانم گرامى،شوهر شما دلسوز ندارد،احساس غربت و تنهایى میکند،از مشکلات فرار نموده به محیط خانه و شما پناه میآورد،به دلجوییهاى تو نیازمند است،اگر با روى درهم کشیده و اوقات تلخ واردمنزل شد و آثار ناراحتى را در چهره اش مشاهده نمودى سلام و تعارف تواز همه روزه گرمتر باشد،اسباب استراحت و غذا و چاى او را زود فراهم کن،درباره موضوعات دیگر اصلا صحبت نکن،ایراد نگیر،تقاضا نکن،از گرفتاریهاى خودت شکایت و درد دل نکن، بگذار خوب استراحت کند، اگر گرسنه است سیر شود،اگر سرما خورده گرم شود،اگر گرما خورده خنک شود،آنگاه که از خستگى در آمد و اعصابش راحت شد با زبان خوش سبب ناراحتى اش را بپرس اگر دیدى باز هم میل نداردصحبت کند اصرار نکن،اما اگر شروع به درد دل کرد خوب گوش بده،تمام حواست پیش او باشد،از خنده بیجا جدا اجتناب کن،بلکه از شنیدن عوامل ناراحتى او اظهار تاسف کن،طورى وانمودکن که بیش از خودش از عوامل گرفتارى او اندوهگین هستى،با اظهار محبت و دلسوزى زخمهاى دلش را مرهم بگذار،با نرمى و ملایمت دلداریش بده،موضوع را در نظرش کوچک وبى اهمیت جلوه بده،او را در قبال حل مشکل تشجیع کن.بگو:اینگونه حوادث از لوازم لا ینفک زندگى است و براى همه کس اتفاق میافتد،چندان مهم نیست،انسان میتواند با نیروى صبر و استقامت بر مشکلات پیروز گردد،اما به شرط اینکه خودش را نبازد،اصولا مردانگى وشخصیت انسان در اینگونه موارد ظاهر میشود،غصه نخور،صبر و کوشش کن تا مشکل حل شود،اگر احتیاجى به راهنمایى دارد و راهى به نظرت میرسد پیش پایش بگذار و اگر راه صحیحى به نظرت نرسید پیشنهاد کن با یکى از دوستان یا خویشان عاقل و خیر خواه مشورت کند.

خانم محترم،شوهرت در مواقع گرفتارى به مهربانیها و دلجوییهاى تو نیازمند است.باید بداد او برسى و مانند یک پرستار مهربان بلکه یک روانپزشک دلسوز از او دلجویى کنى،از این بالاتر بگویم،باید شخصیت خویش را باثبات رسانى و شوهردارى کنى،آرى پرستار و روانپزشک کجا میتوانند مانند یک بانوى فداکار شوهردارى کنند؟غافلى که مهربانیهاو دلداریهاى تو چه اثر معجز نمایى در روح شوهرت میگذارد!دل واعصابش را آرام میکند،به زندگى دلگرم میشود، براى مبارزه با مشکلات آماده میگردد،مى فهمد که در این جهان تنها و بیکس نیست،به وفا وصمیمیت تو اطمینان پیدا میکند،دوستدار و عاشق تو و اخلاقت میشود،پیمان زناشویى شما استوار و محکم میگردد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«در دنیا چیزى بهتر از همسرشایسته وجود ندارد.زنیکه شوهرش از دیدار او مسرور و شاد گردد (16) ».

حضرت رضا علیه السلام فرمود:«یک دسته زنها آنهایى هستند که زیاد بچه دار میشوند، مهربان و با عاطفه هستند،در سختیها و پیش آمدهاى روزگار،در امور دنیا و آخرت پشتیبان شوهرشان هستند،بزیان او کارنمیکنند و گرفتاریهایش را زیاده نمیگردانند (17) ».

(0) نظر
برچسب ها :
توقعات بيجا

توقعات بیجا

امکانات مالى و درآمد همه افراد یکسان نیست.همه نمیتوانند دریک سطح زندگى کنند.هر خانواده اى باید حساب دخل و خرج خودشان را بکنند و بر طبق درآمدشان خرج کنند.انسان همه طور میتواند زندگى کند.عاقلانه نیست که براى تهیه امور غیر ضرورى دست به قرض و نسیه بزند.

خانم محترم،تو کدبانوى خانه هستى،عاقل و فهمیده باش،حساب خرج و دخلتان را بکن. ببین چطور میتوانید خرج کنید که آبرویتان محفوظبماند و همیشه پولدار باشید، عاقبت اندیش باش،چشم و همچشمیهاى بیجا را کنار بگذار،اگر فلان مد لباس را در تن خانمى دیدى و وضع اقتصادى شما اقتضاى خرید آنرا ندارد،شوهرت را به تهیه آن وادار نکن، اگر چیز لوکس و قشنگى را در منزل همسایه مشاهده نمودى به شوهرت اصرار نکن که باید آنرا تهیه کنى،اگر فلان دوست یا خویش و قوم شماخانه اش را با فرشهاى زیبا و گرانقیمت و اسباب لوکس زینت کرده لازم نیست خودتان را بسختى بیندازید تا از او تقلید کنید،تو که میدانى وضع اقتصادى و در آمد شما ایجاب نمیکند چرا شوهرت را به وام گرفتن و نسیه گرفتن و قسطى خریدن و کارهاى غیر مشروع وادار میکنى؟

آیا عقلائى است که براى رقابت با دیگران از بانک وام بگیرید وفلان جنس غیر ضرورى و لوکس را بخرید و در خانه بگذارید،آیا صلاح است که زندگى خودتان را بر وام گرفتن و نسیه کردن و قسطى خریدن پایه گذارى کنید و یک سرى اشیاء غیر ضرورى را در خانه جمع آورى نمائید.

آیا بهتر نیست قدرى صبر کنید تا اوضاع مالى شما بهتر شود؟هرماه مقدارى از درآمدتان را پس انداز کنید،وقتى وضع اقتصادى شما خوب شد و توانستید جنس مورد نظرتان را تهیه نمائید با پول نقد آنرا خریدارى کنید.

بیشتر این رقابتها و ولخرجیها از خانمهاى نادان و خودخواه سرچشمه میگیرد.با دیدن یک چیز لوکس فورا بهوس افتاده و سر به جان شوهر بیچاره گرفته که باید آنرا تهیه کنى.به قدرى نق نق و پافشارى نموده که ناچار میشود وام بگیرد یا قسطى بخرد و خودش را بیچاره کند و همیشه قرضدار باشد.

گاهى ناچار میشود زندگى زناشویى را بر هم بزند و زن خودخواهش را طلاق بدهد تا از شر تقاضاهاى بیجا و سرزنشها وزخمزبانهاى او خلاص شود یا خودکشى کند تا از این زندگى پر از ایراد وبهانه نجات پیدا کند.به داستانهاى زیر توجه فرمائید:

«مردى در دادگاه میگفت:مدتى است زنم به واسطه القاآت زن همسایه پایش را توى یک کفش کرده که باید یا برایش تلویزیون بخرم یاطلاقش بدهم.در ماه فقط 300 تومان حقوق میگیرم،صد تومانش اجاره خانه است با دویست تومان دیگر باید یکماه تمام مخارج خانواده سه نفریمان را تامین کنم،کجا میتوانم تلویزیون بخرم؟ (9) ».

مردى در دادگاه میگوید:«خانم دلش لباسهاى آخرین مدل میخواهد.خانم میخواهد خودش را عین یک زن مرد پولدار در بیاورد،آخربه خدا به دین به مذهب تمام حقوق من 900 تومان است،300 تومان آنراکرایه خانه میدهم.شما بگوئید من با 600 تومان شام و ناهار تهیه کنم یابراى خانم پوستیژ و کفش و کلاه بخرم؟»در آخر به مادر زنش میگوید:دختر مال شما.چشم، طلاقش میدهم ودور هر چه زن است خط میکشم (10) ».

مردى که خودکشى کرده بود وقتى بهوش آمد گفت:«من شاگردراننده ام،سه سال است ازدواج کرده ام،زنم توقعات خارج از حد دارد،چون نمیتوانم توقعاتش را برآورده کنم مرتبا مرا سرزنش میکند،سرزنشهاى او بالاخره مرا بستوه آورد و تصمیم بخودکشى گرفتم (11) ».

زنى به شوهرش میگوید:«یا سیگار خارجى بکش یا طلاقم بده (12) ».

اینگونه زنها اصلا معنا و هدف ازدواج را درک نکرده اند.

زناشویى را یک نوع برده گیرى تصور نموده اند.بدین منظور شوهرکرده اند که به خواسته ها و هوسهاى کودکانه خویش جامه عمل بپوشند.

شوهرى را میخواهند که مانند یک نوکر بى اجر و مزد بلکه یک اسیربرایشان زحمت بکشد و حاصل دسترنج خویش را دو دستى تقدیم خانم کند تا در راه بلند پروازیها و هوسهاى خام خویش به مصرف برساند.

کاش باین مقدار قناعت میکردند و توقعات بیش از حد نداشتند.

گاهى توقعاتشان به قدرى زیاد است که مجموع درآمد شوهر کفایت نمیکند،اصولا کارى با درآمد شوهر ندارند،چیزى را که هوس کردندحتما باید تهیه شود،هر چه بشود بشود،گر چه شوهر ورشکست شود یادست بکارهاى غیر مشروع بزند،خانم خواسته و باید تهیه شود.

یکى از عوامل بزرگ ورشکست مردها همین توقعات بیجاى خانمها و چشم و همچشمیهاست، سرزنشها و نق نق هاى زن است که مردرا به کارهاى غیر مشروع وادار میکند،اینگونه زنهاى از خود راضى وخودخواه ننگ بانوان بشمار میروند.گیرم با این توقعات و ایرادها طلاق گرفتى آنوقت کارت اصلاح میشود،نه،مطمئن باش هرگز بآرزوهایت نخواهى رسید،میروى در خانه سر بار پدر و مادرت خواهى شد و تا آخرعمر باید از نعمت انس و محبت و بچه دارى محروم شوى،خیال میکنى مردها براى خواستگارى تو صف کشیده اند،نه،چنین نیست، زنهائیکه طلاق میگیرند کمتر شانس ازدواج دارند،بر فرض اینکه شوهر دیگرى پیدا کردى از کجا که بهتر از شوهر اولت باشد؟

آیا بهتر نیست عاقبت اندیش باشى؟حساب دخل و خرجتان رابکنید و به مقدار درآمدتان خرج کنید؟مگر خوشى و آسایش فقط با کفش و لباس و تلویزیون و یخچال فراهم میشود؟به جاى این بلند پروازیها وهوسهاى خام به زندگى و خانه دارى و شوهردارى بکوش.با اظهار مهر ومحبت محیط خانه را با صفا و نورانى کن.با زندگى دیگران کارى نداشته باش.بر طبق درآمدتان خرج کنید.و از نعمت انس و محبت لذت ببر،با شوهر و فرزندانت بگویید و بخندید، در مخارج روزانه صرفه جویى کن،تااوضاع مالى شما بهتر شود و زندگى آبرومندى پیدا کنید، شاید در آینده بتوانى به خواسته هاى خودت برسى،حتى اگر شوهرت ولخرج است وبیش از توانایى خویش خرج میکند جلوش را بگیر،نگذار براى خریداشیاء غیر ضرورى وام بگیرد یا قسطى بخرد،زندگى شما مشترک است،هر چه او داشته باشد در واقع مال شما است،نترس نه ثروتش را بدیگرى میدهد نه در خانه دیگرى صرف میکند،به جاى خرید اشیاء تجملى و غیرلازم وسائل ضرورى منزل را تهیه کنید،براى حوادث و پیش آمدها که خواه ناخواه براى همه کس اتفاق میافتد پس انداز داشته باشید.

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:«هر زنیکه با شوهرش سازگار نباشد و او را بر چیزهائیکه فوق توانایى اوست وادار کند اعمالش مورد قبول خدا واقع نمیشود و در قیامت مورد غضب پروردگار جهان قرارمیگیرد (13) ».

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر زنیکه با شوهرش ناسازگارى کند و به آنچه از جانب خدا رسیده قناعت ننماید و بر شوهرش سختگیرى کند و بیش از حد توانایى خواهش کند اعمالش قبول نمیشود وخدا بر او خشمناک خواهد بود (14) ».

پیغمبر اسلام فرمود:«بعد از ایمان به خدا نعمتى بالاتر از همسرموافق و سازگار نیست (15) ».

(0) نظر
برچسب ها :
خوش اخلاق باش

خوش اخلاق باش

کسیکه خوش اخلاق باشد،با مردم خوشرفتارى کند،با لب خندان سخن بگوید،در مقابل حوادث و مشکلات بردبار باشد،محبوب همه است،دوستانش زیادند،همه دوست دارند با او معاشرت و رفت و آمد کنند،عزیزو محترم است،به ضعف اعصاب و بیماریهاى روانى مبتلا نمیشود،برمشکلات و دشواریهاى زندگى پیروز میگردد،از زندگى لذت میبرد،و برمعاشرانش خوش میگذرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:«هیچ زندگانى گواراتر از خوش اخلاقى نیست.» (1)

اما کسیکه بد اخلاق باشد،با صورت درهم کشیده با مردم ملاقات کند،در مقابل حوادث و ناملایمات داد و فریادش بلند شود،بیخود داد وقال راه بیندازد،تند خو و بد زبان باشد زندگى تلخ و ناگوارى خواهدداشت،خودش همیشه ناراحت و معاشرینش در عذابند،مردم از او متنفر واز معاشرتش گریزانند،آب خوش از گلوى خودش و معاشرانش پائین نمیرود،خواب و خوراک درستى ندارد.براى انواع بیماریها مخصوصاضعف اعصاب کاملا آمادگى دارد،همیشه اوقاتش تلخ و آه و ناله اش بلند است،دوستانش کم اند،محبوب کسى نیست.

پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«آدم بد اخلاق نفس خودش را در رنج و عذاب دائم قرار میدهد.» (2)

خوش اخلاقى براى همه لازم است مخصوصا براى زن و شوهرضرورت دارد،زیرا همیشه با هم هستند و ناچارند با هم زندگى کنند.

خانم محترم،اگر میخواهى به خودت و شوهر و بچه هایت خوش بگذرد اخلاقت را اصلاح کن، همیشه شاد و خندان باش،اوقات تلخى ودعوا نکن،خوش برخورد و شیرین زبان باش،با اخلاق خوش میتوانى خانه ات را بصورت بهشت برین درآورى،حیف نیست با بداخلاقى آنرا به صورت جهنم سوزانى تبدیل کنى و خودت و شوهر و فرزندانت در آن معذب باشید؟تو میتوانى فرشته رحمت باشى،محیط خانه را با صفا ونورانى گردانى،چرا آنرا به صورت زندان تاریکى در میآورى؟لب خندان وشیرین زبانى تو دل شوهر و فرزندانت را غرق سرور و شادمانى میگرداند،غم و اندوه را از دلشان بر طرف میسازد.آیا میدانى:بامداد که رزندانت به مدرسه یا سر کار میروند اگر با تبسم و گرمى از آنها بدرقه کنى چه تاثیرنیکوئى در روح و اعصابشان خواهى گذاشت.

اگر به زندگى و شوهرت علاقه دارى بد اخلاقى نکن،زیرا اخلاق خوب بهترین پشتوانه پیمان زناشویى است.

اکثر طلاقها در اثر بد رفتارى زن و شوهر و عدم توافق اخلاقى پیدامیشود.آمار طلاقها این مطلب را تایید میکند.عدم توافق اخلاقى نخستین علت بروز اختلافات خانوادگى است.

به عنوان نمونه به آمار سالهاى 47 و 48 و 49 اشاره میکنیم:«درسال 1347 از 16039 پرونده شکایت که به دادگاه خانواده رسیده است،12760 پرونده بر اساس عدم توافق اخلاقى بوده است.در سال 1348 ازمیان 16058 پرونده اختلافات زناشویى 11246 پرونده به عدم توافق میان زن و شوهر اختصاص داده شده است.یعنى با یک آمار خیلى ساده مى بینیم که بیش از هفتاد درصد اختلافات زناشویى به واسطه عدم توافق اخلاقى بروز میکند. (3) »

خانم محترم،با خوش اخلاقى عشق و محبت شوهرت را جلب کن تا به زندگى و خانواده علاقه مند شود،با شوق و ذوق کار کند و اسباب رفاه شما را فراهم سازد،اگر خوش اخلاقى کردى دنبال شب نشینى و عیاشى نمى رود و زودتر به خانه میآید.

زنى به شوراى داورى شکایت کرد که:«شوهرم همیشه ناهار و شام را بیرون خانه میخورد.

شوهر جواب داد:علت اینست که زنم اصلا سازگارى ندارد وبد اخلاق ترین زن دنیاست.

زن ناگهان خیز برداشت و در حضور اعضاى داورى شوهرش راکتک زد. (4) »

این خانم نادان خیال میکرد با شکایت و فحش و کتک میتوان شوهر را به خانه جلب کرد،در صورتى که یک راه عقلى و ساده داشت وآن خوشرفتارى و خوش اخلاقى بود.

زنى در شوراى داورى گفت:شوهرم 15 ماه است که با من حرف نمیزند و مخارج ما را به وسیله مادرش مى فرستد.

مرد در جواب گفت:چون از دست بد اخلاقیهاى زنم بتنگ آمده بودم تصمیم گرفتم صحبت نکنم و مدت 15 ماه است باینکار ادامه میدهم. (5) »

اکثر مشکلات زناشویى را با هوشیارى و اخلاق خوش میتوان حل کرد.اگر شوهرت کم محبت است،اگر به خانه و زندگى علاقه ندارد،اگردنبال عیاشى میرود،اگر دیر به خانه میآید، اگر شام و ناهار را بیرون صرف میکند،اگر بد رفتارى میکند،اگر تندخویى و دعوا میکند،اگر ثروتش رابباد میدهد،اگر دم از طلاق و جدایى میزند همه اینها و صدها مانند اینها رابوسیله خوشرفتارى و اخلاق خوش میتوان حل کرد.تو اخلاق و رفتارت را عوض کن و نتیجه اعجاز آمیز اخلاق خوب را تماشا کن.

امام صادق علیه السلام فرمود:«خدا به آدم خوش اخلاق ثواب جهاد میدهد،صبح و شب برایش ثواب نازل میشود. (6) »

حضرت صادق علیه السلام فرمود:هر زنیکه شوهرش را اذیت کندو اندوهگینش سازد و از رحمت خدا دور است.و هر زنیکه به شوهرش احترام بگذارد و آزارش نرساند و فرمانبردارش باشد خوشبخت ورستگار است ». (7)

به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض شد:«فلان شخص زن خوبى است.روزها روزه دارد و شبها عبادت میکند.لیکن بد اخلاق است همسایگانش را آزار میرساند».

فرمود:«هیچ خیر و خوبى ندارد.و از اهل دوزخ میباشد (8) ».

(0) نظر
برچسب ها :
شكايت و درد دل

شکایت و درد دل

هیچکس نیست که ناراحتى و گرفتارى و درد دل نداشته باشد.

هر کسى دوست دارد غمخوار و محرم رازى پیدا کند،گرفتاریهاى خویش را برایش شرح بدهد.حس ترحمش را تحریک نموده دلش را کباب کند.

و بدینوسیله غمى از دل خودش برداشته آرامش خاطرى بدست آورد.لیکن هر سخن جایى و هر نکته مقامى دارد.براى درد دل نیز موقعیت مناسب لازم است.در هر جا و هر زمان و با هر شرایطى نباید شکایت را شروع کرد.

خانمهاییکه نادان و خودخواهند و از رموز معاشرت و آداب شوهردارى بى اطلاعند آنقدر ظرفیت و حوصله ندارند که مشکلات را تحمل نمایند ودرد دلها را تا موقع مناسب به تاخیر بیاندازند.هنگامى که شوهر بیچاره باتن خسته و اعصاب ناراحت وارد منزل میشود تا دمى بیاساید از همان ساعت اول با شکایتها و درد دلهاى همسر نادانش مواجه میشود و از خانه وکاشانه بیزار میگردد:

مرا با این بچه هاى جوانمرگ شده رها کردى و رفتى،احمدجوانمرگ شده شیشه درب اتاق را شکست.منیژه با پروین دعوا کردند.ازسر و صداى بچه ها و مردم،ضعف اعصاب گرفتم،دیوانه شدم.تکلیف مرابا این بچه هاى شیطان معلوم کن.آخ از دست بهرام.جوان مرگ شده اصلادرس نمیخواند.امروز کارنامه اش را از مدرسه فرستادند چند نمره تک داشت.حیف از من که براى اینها زحمت میکشم.از صبح تا حال بقدرى کار کردم که از حال و کار افتادم.کسى بفریادم نمیرسد.

این بچه ها هم که دست به سیاه و سفید نمیگذارند.کاش اصلا بچه نداشتم.راستى امروز خواهرت آمد اینجا.نمیدانم چرا با من سر دعواداشت،خیال میکرد ارث پدرش را خورده ام. امان از دست مادرت،رفته اینطرف و آنطرف پشت سرم بدگویى کرده.من از دست اینها به تنگ آمده ام.حیف از من که در یک چنین خانه اى زندگى میکنم.واى دستم راببین رفتم غذا بپزم کارد آشپزخانه دستم را برید.راستى دیروز رفتم مجلس عروسى سهراب.کاش اصلا نرفته بودم.آبرویم پاک رفت.خانم حسن آقا آمده بود با چه سر و وضع و لباسهایى!!خدا بخت و شانس بدهد.مردم چقدر زنهایشان را دوست دارند.چه لباسهایى برایش خریده بود.

اینها را میگویند شوهر.وقتى وارد مجلس شد همه باو احترام کردند.بله مردم فقط به لباس نگاه میکنند.آخر چى چى من از او کمتره که باید اینقدر افاده کند.بله بخت و اقبال داره شوهرش دوستش میداره،مثل تو نیست.من که دیگر نمیتوانم در خانه خراب شده براى تو و بچه هایت جان بکنم هر فکرى دارى بکن.

خانم محترم،این رسم شوهردارى نیست.تو خیال میکنى شوهرت براى تفریح و خوشگذرانى از خانه بیرون رفته است.براى کسب و کار وتهیه روزى خارج شده است.از صبح تا حال با صدها گرفتارى مواجه بوده که تو تاب تحمل یکى از آنها را ندارى.از گرفتاریهاى ادارى یا کسبى اواطلاع ندارى.نمیدانى با چه اشخاص بدجنس و حیله باز و موذى برخوردنموده و چه عقده هایى در روحش گذاشته اند.از روح پژمرده و اعصاب خسته او خبر ندارى.اکنون که از گرفتاریهاى خارج فرار کرده و به خانه پناه آورده شاید دمى استراحت کند،به جاى آنکه غمى از دلش بر دارى هنوز نرسیده در شکایت و نق نق را باز میکنى.آخر این بدبخت چکند که مرد شده،در خارج منزل با آن همه گرفتاریها مواجه است در خانه هم باشکایتها و ایرادها و بهانه جوئى هاى تو مواجه میشود.انصاف خوب است.

قدرى هم به فکر او باش.در این حال جز این چاره اى ندارد که یا داد وفریاد راه بیندازد تا از شکایتهاى بیجا و زخم زبانهاى تو نجات پیدا کند یااز خانه فرار کند و به یک قهوه خانه یا مهمانخانه یا سینما یا جاى دیگرپناهنده شود.یا واله و سرگردان در خیابانها پرسه بزند. خانم گرامى،براى رضاى خدا و براى حفظ شوهر و خانواده ات از این شکایتها و نق و نق هاى بیجا دست بردار،زیرک و دانا باش وقت شناس باش.اگر هم واقعا درد دل دارى قدرى صبر کن تا شوهرت استراحت کند،اعصابش راحت شود.آنگاه که سر حال آمد.و موقعیت مناسبى پیدا شد میتوانى مطالب لازم و ضرورى را به عنوان مشورت نه اعتراض،با او در میان بگذارى و در صدد چاره جویى بر آیید.اما اگر به شوهر و خانواده ات علاقه دارى از ذکر وقایع و حوادث جزئى و غیرضرورى بهر حال خوددارى کن.و با نق نق هاى دائمى اعصاب شوهرت راخسته نکن.بگذار به کار خود برسد.او هم به قدر کافى گرفتارى دارد.به داستان زیر توجه فرمایید:

خانمى به نام...میگوید:من از اول زن نق نقویى بودم.هر روزنق نق هاى من بیشتر و شدیدتر مى شد.تا آنجا که پس از هشت سال زندگى مشترک با...چند جمله بود که تقریبا هر شب با اندکى تغییر بین ما رد وبدل مى شد.آن هم از وقتى که شوهرم وارد خانه مى شد تا وقتى شام بخوردو توى رختخواب برود:واى خسته شدم.پدرم در آمد.چرا؟از بس کارکردم.کارهاى این خانه بى صاحب مانده هم که تمام نمى شود.هر طرفش رابگیرى باز یک طرفش روى زمین است.

-آخر این کارهاى تو چیست که تمام نمى شود؟

-آه چه میدانم همین کارهاى لعنتى است.آب،جارو،ظرفشویى،رختشویى،غذا پختن،راست و ریس کردن اوضاع خانه،تر و خشک کردن بچه ها.

-عزیزم این کارها که تو میگویى همه جا هست توى همه خانه ها همه زنها این کارها را میکنند.تو چرا سر من منت میگذارى؟

-واى منت،چه منتى؟جانم به لب رسیده پدرم در آمده تو چه مى فهمى؟همین میروى و پشت میز اداره مى نشینى و پول میگیرى و مى آیى خانه.دیگر چه میدانى خانه چطور مرتب شده چطور نظافت شده؟

-اى واى خانم جان بس کن.

-خوب بله آقا حوصله شنیدنش را هم ندارى.من پدرم در آمده مریض شده ام دارم مى میرم.

-عزیزم مریض شده اى برو دکتر.

-با کدام پول؟

-اى ناشکر این همه پول از من میگیرى باز هم...

-کدام پول،چه پولى؟همه اش خرج زندگیت میشود.آن هم چه زندگى همه اش پر از بدهکارى، قسطهاى عقب افتاده.امروز مجبور شدم از کسبه سر محله نسیه کنم.

و بعد شوهر بیچاره ام وقتى از این همه نق نق جانش به لب مى آمدلحاف را روى سرش مى کشید و مى خوابید.مادرم غالبا در جریان زندگى مابود و بارها مرا نصیحت میکرد که دست از این نق نق ها بردارم.و من گوش نمیدادم تا یک روز وقتى شوهرم سر کار رفته بود به من گفت:هر چه نصیحت کردم گوش ندادى حالا بکش که سزایت همین است.شوهرت...

من مثل دیوانه از جا پریدم.نه باور نمى کنم.

بسیار خوب حالا که باور نمى کنى تحقیق کن تا بدانى.تا ساعت دو بعد از ظهر که شوهرم...از سر کار بیاید خونم خونم را مى خورد.وقتى آمد اول با عصبانیت بعدا با گریه موضوع را در میان گذاشتم.گفت:میدانى تو زندگى را براى من کوفت میکردى.هیچوقت فکر نمى کردى که من روزى دو سرویس کار میکنم تا چرخ زندگیمان بگردد.شب خسته و کوفته به خانه مى آیم، حوصله نق نق ندارم،آن قدر خسته هستم که تو دیگر حق ندارى با حرف زدن از کارهاى خانه مرا از زندگى بیزار کنى.ولى تو این کار را میکردى و هنوز هم میکنى.واقعا مرا از زندگى بیزار کرده اى.گاهى فکر کرده ام که اگر صاحب بچه نبودیم بهتر بود از هم جدا شویم.از این جهت تصمیم گرفته ام در جایى آرامش پیدا کنم و پیدا کردم.

-من درست شش ماه زحمت کشیدم تا مجددا شوهرم را به زندگى علاقه مند کنم ولى این برایم تجربه اى شد که دیگر شوهرم را که در خارج به اندازه کافى خسته مى شود در خانه با شرح ملال خودم خسته تر نکنم.

حالا فهمیده ام که خانه جاى استراحت مرد است نه جاى عذاب (11)

پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:هر زنیکه به وسیله زبان شوهرش را اذیت کند نمازها و سایر اعمالش قبول نمیشود،و لو هر روزروزه باشد و شبها را براى تهجد و عبادت برخیزد،و بنده هایى آزاد کند وثروتش را در راه خدا انفاق نماید.زنیکه بد زبان باشد و بدینوسیله شوهرش را بیازارد نخستین کسى است که داخل دوزخ میشود. (12)

رسول خدا فرمود:هر زنیکه شوهرش را در دنیا اذیت کندحور العین به او میگویند:خدا ترا بکشد.شوهرت را اذیت نکن.این مرد ازشما نیست و لیاقت او را ندارید بزودى از شما مفارقت نموده به سوى مامیآید. (13)

نمیدانم منظور خانمها از این غرغرها چیست؟اگر میخواهند توجه شوهر را جلب نموده خودشان را محبوب و زحمتکش و خیرخواه جلوه دهند،مطمئن باشند که نتیجه معکوس خواهند گرفت.نه تنها محبوبیتى پیدانمیکنند بلکه مبغوض شوهر واقع خواهند شد.و اگر منظورشان اینست که اعصاب شوهرشان را ناراحت کنند تا از کار و زندگى سیر شود و به بیماریهاى اعصاب مبتلا گردد و از خانه فرار کند و براى تخدیر اعصاب به اعتیادهاى خطرناک گرفتار شود و به مراکز فساد قدم بگذارد و بالاخره دق کش شود البته بدانند که موفقیت و پیروزى آنها حتمى است.

خانم محترم،اگر به شوهر و زندگى علاقه دارى از این رفتار زشت و غیر عقلائى دست بردار.آیا احتمال نمیدهى که شکایتهاى بیجاى توباعث قتل و جنایتى شود یا کانون خانوادگى شما را متلاشى سازد؟به داستان زیر توجه کن:

«وقتى...به خانه آمد همسرش در حالیکه دختر سه ساله اش را دربغل داشت به شوهرش گفت: دو نفر از همکاران او به منزل آمده ناسزاگفتند.مرد سخت ناراحت شد و در اثر جنون آنى چاقویش را در شکم فرزند خردسالش فرو کرد و به قتل رسید.مرد به چهار سال زندان محکوم شد. (14) »

یک پزشک در دادگاه میگوید:«در تمام مدت زندگى ما،همسرم حتى یکبار رفتارى که شایسته یک زن خوب و کدبانو است نداشت.خانه ما همیشه نامرتب و درهم است.فریادها و بهانه جوئیها و دشنامهاى زننده او مرا بستوه آورده است.آنگاه حاضر میشود با پرداخت پنجاه هزار تومان پول از شر او خلاص شود.و با خوشحالى میگوید راستش را بخواهید اگرتمام ثروت و حتى مدرک پزشکى ام را میخواست میدادم تا زودتر خلاص شوم.» (15)

(0) نظر
برچسب ها :
احترام شوهر

احترام شوهر

هر کسى به شخصیت خویش علاقه مند است.خودش را دوست دارد.دلش میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند.هر کس شخصیت او را محترم بشمارد محبوبش واقع میشود.از توهین کنندگان متنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام یک امر غریزى است لیکن همه کس حاضر نیست احساس درونى شوهر شما را اشباع کند و به وى احترام بگذارد.در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بى ادب برخورد میکند و بسا اوقات مورد توهین قرار میگیرد.و به شخصیتش لطمه وارد میشود.از شما که یار و غمخوارش هستید انتظار دارد اقلا در خانه احترامش کنید و شخصیت تحقیر شده اش را زنده گردانید. بزرگداشت اوشما را کوچک نمیکند لیکن به او نیرو و توانایى مى بخشد و براى کوشش و فعالیت آماده اش میگرداند.خانم گرامى به شوهرت سلام کن.همیشه بالفظ شما او را مخاطب قرار بده.موقع سخن گفتن کلامش را قطع نکن.

جلو پایش برخیز و به او احترام کن.با ادب حرف بزن.بر سرش داد نزن.

اگر با هم به مجلسى میروید او را مقدم بدار.او را با اسم صدا نزن بلکه بانام فامیل و لقب مخاطب قرار بده.در حضور دیگران از او تجلیل و تعریف کن.به فرزندانت سفارش کن از پدرشان احترام کنند.و اگر بى ادبى کردندتوبیخشان کن.در حضور مهمانها نیز احترامش بگذار و باندازه آنها بلکه زیادتر از او پذیرایى کن.مبادا در مجلس مهمانى وجود شوهرت را نادیده بگیرى و تمام توجهت به مهمانها معطوف باشد.وقتى درب منزل را میزندسعى کن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالش بروى.آیا میدانى همین عمل کوچک چه اثر نیکویى در روح شوهرت خواهد گذاشت؟شاید در خارج منزل با دهها مشکل مواجه بوده و با روح پژمرده وارد منزل شود.استقبال کردن شما با لب خندان روح تازه اى درکالبد خسته او دمیده دلش را آرامش میدهد.ممکن است خانمها از این سخن تعجب نموده بگویند:چه پیشنهاد عجیبى!زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگوید!شخص بیگانه و غریبى نیست تا احتیاجى باستقبال وخوش آمد داشته باشد.

تسقط الآداب بین الاحباب.البته این طرز تفکر از تربیت غلط ماپیدا شده،کى گفته که دوستان و خویشان لازم نیست ادب و احترام رارعایت کنند.مهمانى بمنزل شما وارد میشود از او استقبال میکنید،خوش آمد میگوئید،احترام میکنید،پذیرائى مینمائید.

و این عمل را یک رفتار عقلائى و یکى از اداب و رسوم زندگى میشمارید.البته چنین است،از مهمان باید احترام کرد لیکن از شماانصاف میخواهم مردى که از صبح تا شب براى تامین زندگى و رفاه وآسایش شما تلاش میکند،و در این راه با صدها مشکل روبرو شده،آنگاه حاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را میکوبد که برایگان در اختیار شما بگذارد،آیا ارزش آنرا ندارد که براى خوشنودى واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرمایید و با لب خندان یک خوش آمد گفته دلش را شاد گردانید؟

نگو:چون با هم مانوس و خصوصى هستیم انتظار احترام ندارد، بلکه از شما بیشتر از دیگران انتظار احترام دارد.اگر احترام نکردید وسکوت کرد دلیل آن نیست که توقع ندارد،بلکه براى رعایت شما ازخواسته درونى خویش صرف نظر نموده است.

خانم محترم،اگر به شوهرت احترام نمودى او هم در مقابل به شمااحترام خواهد گذاشت. رشته محبت در میانتان استوارتر و پیمان زناشویى با دوام تر خواهد شد.به خانه و زندگى و کسب و کار دلگرم میشود،ونتیجه اش عائد شما مى گردد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:وظیفه زن این است که تادرب خانه به پیشواز شوهرش برود و به وى خوش آمد بگوید. (6)

امام صادق علیه السلام فرمود:هر زنى که از شوهرش احترام کند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (7)

پیغمبر اسلام فرمود:زن موظف است براى شوهرش طشت و حوله حاضر کند و دستهایش را بشوید. (8)

مواظب باش به شوهرت توهین و بى ادبى نکنى،ناسزا نگوئى،دشنام ندهى،بى اعتنائى نکنى، بر سرش داد نزنى،نزد دیگران آبرویش رانریزى،با لقبهاى زشت صدایش نزنى.اگر به او توهین کردى او نیز به توتوهین خواهد نمود.قلبا از هم مکدر میشوید،عقده روحى و کینه پیدامیکنید،صفا و محبت از میانتان برطرف میشود،دائما در حال نزاع وکشمکش خواهید بود.اگر به زندگى ادامه بدهید بطور یقین زندگى خوشى نخواهید داشت.کینه هاى روحى و عقده هاى روانى ممکن است تولید خطرکند و باعث جنایت شود.از داستانهاى زیر عبرت بگیرید:

مرد 22 ساله اى بنام...همسر 19 ساله خود را به علت اینکه وى راخر کور خطاب کرده بود با 15 ضربه چاقو بقتل رسانید.وى در دادگاه گفت:یکسال پیش با...ازدواج کردم.در آغاز زندگى مرا شدیدا دوست میداشت.ولى بزودى تغییر رویه داد و بناى ناسازگارى را گذاشت.بر سرهر مساله کوچکى به من فحاشى میکرد و حتى مرا بخاطر اینکه یکى ازچشمهایم کمى چپ است «خر کور»خطاب میکرد.در روز حادثه شوهرخود را خر کور خطاب میکند.او چنان خشمگین میشود که به جان همسرش افتاده او را با 15 ضربه چاقو از پاى در میآورد. (9)

مرد 71 ساله اى که زنش را کشته در علت قتل او میگوید:ناگهان رفتار...نسبت به من تغییر کرد.بى اعتنا شد.یک بار هم مرا پیرمرد غیرقابل تحمل صدا کرد.با این حرف نشان داد که دوستم ندارد.دچارسوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را کشتم. (10)

(0) نظر
برچسب ها :
محبت:

محبت:

همه مردم تشنه دوستى و محبتند.دوست دارند محبوب دیگران باشند.دل انسان به محبت زنده است.کسیکه بداند محبوب کسى نیست خودش را بیکس و تنها میشمارد.همیشه پژمرده و افسرده است.خانم محترم،شوهر شما نیز از این احساس غریزى خالى نیست.او هم تشنه عشق و محبت است.قبلا از محبتهاى بى شائبه پدر و مادر برخوردار بوداما از آنهنگام که پیمان زناشویى بستید خودش را در اختیار تو قرار داد.

انتظار دارد محبتهاى آنها را جبران کنى و از صمیم قلب دوستش بدارى.

رشته دوستى را از همه بریده و به تو پیوند کرده انتظار دارد تو تنها،باندازه همه دوستش بدارى.شب و روز براى آسایش و رفاه تو زحمت میکشد وحاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده تقدیم تو میکند.شریک زندگى و مونس دائمى و غمخوار واقعى تو است.حتى از پدر و مادرت بیشتر به سعادت و خوشى تو عنایت دارد.قدرش را بدان و از صمیم قلب دوستش بدار.اگر او را دوست بدارى او هم بتو علاقه مند خواهد شد.زیرامحبت یک پیوند دو طرفى است و دل به دل راه دارد.مهربانى و اظهارمحبت واقعا اعجاز میکند.یک پسر بیست ساله شهرستانى که براى درس خواندن به تهران آمده بود عاشق صاحب خانه که بیوه 39 ساله اى بود شد.

زیرا این زن با مهربانیهاى خود جاى مادر را در قلب او گرفته بود و خلاءدورى از مادر را پر کرده بود. (1)

اگر محبت دو طرفه شد بنیان زناشویى استوار میشود و خطرجدایى برطرف میگردد.

مغرور مشو که شوهرم با یک نگاه دوستم داشت و عشق او همیشه پایدار خواهد ماند،زیرا عشقى که با یک نگاه بیاید دوامى نخواهد داشت.

اگر میخواهى عشق او پایدار بماند با رشته محبتهاى دائمى آنرا نگهدارى کن.اگر شوهرت را دوست بدارى همیشه دلش شاداب و خرم است.درکسب و کار دلگرم و به زندگى علاقه مند است.و در همه کارها موفقیت خواهد داشت.اگر بداند محبوب واقعى همسرش میباشد حاضر است براى تامین سعادت و رفاه خانواده اش تا سر حد فداکارى کوشش کند،مردیکه کسرى محبت نداشته باشد کمتر اتفاق میافتد به امراض روحى وضعف اعصاب مبتلا گردد.خانم گرامى اگر شوهرت بداند دوستش ندارى از تو دلسرد میشود،به زندگى و کسب و کار بیعلاقه میگردد،به پریشانى وبیماریهاى روانى گرفتار میشود،از خانه و زندگى فرار میکند،و در میدان زندگى سرگردان میگردد.ممکن است از ناچارى به مراکز فساد پناه ببرد.

پیش خود فکر میکند چرا زحمت بکشم و حاصل دسترنجم را بافرادى تقدیم کنم که دوستم ندارند.بهتر است دنبال عیاشى و خوشگذرانى بروم وبراى خودم دوستهاى واقعى پیدا کنم.

خانم محترم رشته محبت را بگردن شوهرت بینداز و بدینوسیله بخانه و خانواده جلبش کن. ممکن است شوهرت را قلبا دوست بدارى لیکن اظهار نکنى اما این مقدار کافى نیست.باید آنرا به زبان بیاورى بلکه باید از رفتار و گفتار و حرکاتت آثار عشق و علاقه نمایان باشد.چه مانع دارد گاه گاه بگویى:عزیزم واقعا ترا دوست دارم؟اگر از سفر آمد لباس نویا دسته گلى تقدیمش کنى و بگویى:خوب شد آمدى دلم برایت تنگ شده بود.وقتى در سفر است برایش نامه بنویس و از فراق و جدایى اظهار دلتنگى کن.اگر در محل کار شوهرت تلفن هست و در منزل نیز تلفن داریدگاهى بوسیله تلفن احوال پرسى کن اما نه زیاد.اگر از موقع معمول دیرتر به خانه آمد اظهار کن:در انتظار مقدمت بودم و از دیر آمدنت ناراحت شدم.

در غیاب او نزد دوستان و خویشان از او تعریف کن.بگو:واقعا چه شوهر خوبى دارم،دوستش دارم.اگر کسى خواست بدگویى کند دفاع کن،هر چه بیشتر اظهار عشق و علاقه کنى بیشتر به تو علاقه مند میشود.درنتیجه پیمان زناشویى شما استوارتر و خانواده خوشبخت ترى خواهید بود.

شکسپیر میگوید:چیزیکه در زن قلب مرا تسخیر میکند مهربانى اوست نه روى زیبایش.من زنى را بیشتر دوست دارم که مهربانتر باشد.

خداوند بزرگ در قرآن شریف به محبت و علاقه ایکه در بین زن وشوهر وجود دارد اشاره فرموده آنرا یکى از آیات قدرت خویش شمرده میفرماید:

یکى از آیات خدا اینست که همسرانى برایتان آفریده تا بدانهاآرامش پیدا کنید و میان شما دوستى و مهربانى نهاد. (2)

حضرت رضا علیه السلام فرمود:بعض زنها براى شوهرشان بهترین غنیمت هستند:زنانیکه به شوهرشان اظهار عشق و محبت کنند. (3)

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:بهترین زنان شما،زنهایى هستند که داراى عشق و محبت باشند. (4)

امام صادق علیه السلام فرمود:وقتى کسى را دوست دارى باو خبر بده. (5)

(0) نظر
برچسب ها :
بخش اول:وظائف بانوان

بخش اول:وظائف بانوان

شوهردارى

شوهردارى یعنى مواظبت و نگهدارى شوهر.شوهردارى کار سهل و آسانى نیست که از هر زن بى لیاقت و نادانى ساخته باشد،بلکه کاردانى وذوق و سلیقه و زیرکى مخصوص لازم دارد، زنیکه بخواهد شوهردارى کندباید دل او را بدست آورد،اسباب رضایت خاطرش را فراهم سازد.مواظب اخلاق و رفتارش باشد،به کارهاى نیک تشویقش کند،از کارهاى بدنگهداریش کند،مواظب بهداشت و حفظ الصحه و تغذیه او باشد.سعى کنداو را به صورت یک شوهر آبرومند و محبوب و مهربان در آورد تا براى خانواده اش بهترین سرپرست و براى فرزندانش بهترین پدر و مربى باشد.

خداوند حکیم قدرت فوق العاده اى به زن عطا فرموده است.

سعادت و خوشبختى خانواده در دست اوست،بدبختى خانواده نیزدر دست اوست.

زن میتواند خانه را به صورت بهشت برین در آورد،و میتواند به صورت جهنم سوزانى تبدیلش سازد،میتواند شوهرش را به اوج ترقى برساند و میتواند به خاک سیاهش بنشاند.زن اگر به فن شوهردارى آشناباشد و وظائفى را که خدا برایش مقرر فرموده انجام دهد میتواند از یک مرد عادى بلکه از یک مرد بى عرضه و بى لیاقت یک شوهر لائق و آبرومندبسازد. یکى از دانشمندان مینویسد:زن قدرت عجیبى دارد،مثل قضا وقدر است،هر چه بخواهد همانست. (14)

اسمایلز میگوید:اگر زن با تقوى و خوش خلق و کدبانویى در خانه محقر و فقیرى باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختى میسازد.

ناپلئون میگوید:اگر میخواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتى رابدانید به زنان آن ملت بنگرید.

بالزاک میگوید:خانه بى زن عفیف،قبرستان است.

شوهردارى به قدرى در نظر اسلام اهمیت داشته که آنرا در ردیف جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت على (ع) میفرماید:جهاد زن باین است که خوب شوهردارى کند. (15) با توجه باینکه جهاد در راه خدا براى ترقى و عظمت اسلام و دفاع از کشورهاى اسلامى و اجراى عدالت اجتماعى بزرگترین عبادت است ارزش شوهردارى معلوم میشود.

رسول خدا (ص) فرمود:هر زنیکه بمیرد در حالیکه شوهرش راضى باشد داخل بهشت میشود. (16)

رسول خدا (ص) فرمود:زن نمیتواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه حق شوهرش را ادا کند (17) .

(0) نظر
برچسب ها :
X