- اي كه در زنجير زلفت جاي چندين آشناست
- خوش فتاد آن خال مشكين بر رخ رنگين غريب
-
واژه نامه
- غريب :
بي همتا، قـابـل تحسـين ، بـيگانه
- مشكين :
مانند مشك سياه و خوشبو
English Translation :
O thou in the chain of whose tress, are the souls of so many lovers,--
First Mesra Translation:
Happily, fell that musky mole, on thy coloured cheek, so-- strange.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- اي كسي كه جان آشنايان بسياري در زنجير زلفت اسير است ; آن خال سياه بر چهره ات خوب غريب افتاده ،مي گويد با آنكه جان آشنايان بسياري در زنجير زلفت اسير است ، خال سياه برصورت پر آب و رنگت خوب غريب و تنها افتاده است ،غريب را مي توان شگفت آور و تحسين آميز معني كرد يعني خال با رنگ سياهش ميان رنگهاي صورتت به وضع تحسين آميزي قرار گرفته است ، ولي به قرينه آشنا در مصراع اول معناي بيگانه نزديكتر است ،**