يکشنبه 27 خرداد 1403 - 7 ذيحجه 1445 - 16 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
معصوم يازدهم – امام محمد تقي (ع)
«اشعري» قمي مي گويد: «بخدمت امام
شرفياب
شدم و به حضرت عرض كردم يكي از زنان كه از دوستداران شما است ، به من سفارش كرده كه يكي از لباسهايتان را برايش ببرم تا كفن خود سازد ، حضرت فرمود: او از اين كار بي نياز شد. من درست نفهميدم نظر امام چه بود ، حرفي نزدم با امام خداحافظي كردم و آمدم ،
[
قرائت متن
]
بعداًَ دانستم كه چند روز قبل از آنكه من خدمت امام برسم ، آن زن در گذشته و امام از مرگش آگاه بوده است و با اشاره خواسته مرگ او را به من بفهماند».
[
قرائت متن
]
«اميه» مي گويد: «هنگامي كه حضرت رضا در خراسان بود ، من به خانه امام نهم رفت و آمد داشتم ، روزي به فاميلان خود فرمود: فردا براي عزاداري آماده شويد ، گفتم براي كه؟ فرمود: عزاي بهترين انسانها روي
زمين
، پدرم حضرت رضا».
[
قرائت متن
]
«أباصلت» كه يكي از ياران امام است مي گويد: «پس از شهادت امام رضا (ع) بفرمان مأمون ، به
زندان
افتادم ، يكسال
زنداني
بودم و خيلي دلتنگ شدم يك شب بيدار ماندم و مشغول
عبادت
و دعا بودم و امام را به كمك خود مي طلبيدم هنوز دعايم پايان نيافته بود كه امام جواد ، فرزند حضرت رضا را در نزديك خود يافتم ، او رو به من كرد و فرمود: «اي اباصلت مثل اينكه خيلي دلتنگ و افسرده شده اي؟ عرض كردم آري ،
[
قرائت متن
]
امام نزديكم آمد و دست بر
زنجيرها
زد و يكباره همه بر روي
زمين
فرو ريخت ، سپس فرمود: برخيز ، دست مرا گرفت و از
زندان
بيرونم آورد و فرمود: برو كه بعد از اين مأمون را نخواهي ديد و آزاري از طرف او به تو نخواهد رسيد و همچنان شد كه امام فرموده بود».
[
قرائت متن
]
مأمون بعد از آنكه امام را
مسموم
ساخت ، بسيار تلاش كرد كه مرگ امام را طبيعي جلوه دهد ولي كم كم
نيرنگش
آشكار
شد و علويان و شيعيان دانستند كه خود مأمون ، دست به اين جنايت زده است از اين رو ، در گوشه و كنار
انتقاد
و
شورش
و سرو صدا عليه مأمون شروع شد ،
[
قرائت متن
]
مأمون براي اينكه جلو سر و صداها را بگيرد فرزند امام را ، از
مدينه
به خراسان آورد تا دختر خود «ام الفضل» را به حضرت دهد ،
[
قرائت متن
]
عباسيان تلاش كردند كه جلو اين كار را بگيرند ولي مأمون قبول نكرد و به آنان گفت: «شما او را نمي شناسيد ، چگونه از من مي خواهيد بهترين خلق خدا و دانشمندترين مردم را به دامادي خود ، انتخاب نكنم؟ شما مي توانيد امتحانش كنيد ، اگر پاسخهاي سؤال شما را داد و محكومتان ساخت ، ديگر حرفي نزنيد و از
تقاضاي
خود برگرديد و اگر نتوانست پاسختان دهد من درخواست شما را مي پذيرم و دختر خود را به او نمي دهم»
[
قرائت متن
]
عباسيان نزد «يحيي بن أكثم» رفتند و از او خواستند كه مسائلي را آماده كند و در مجلس مأمون از امام جواد بپرسد ، «يحيي»
تقاضاي
ايشان را پذيرفت
[
قرائت متن
]
آنان پهلوي مأمون آمدند و
رضايت
«أكثم» را به او
اعلام
نمودند ، وي براي اين كار ، روزي را معين كرد.
[
قرائت متن
]
1
2
3
4
5
6
7
آخرين مطالب
تاریخ و سیره معصومین
6 ویژگی ممتاز حضرت معصومه(س) برای...
تاثیر مهاجرت امام رضا(علیه السلام) بر...
سخنان امام با عمربن سعد در کربلا
آخرین سخنرانی امام در روز عاشورا
سخنرانی امام در جمع هزار تن از سپاه حر
توصیف کوفیان در سخنرانی روز عاشورای...
نکات مهم سخنان امام...
سخنرانی امام در منطقه شراف برای سپاه...
اولین سخنرانی امام در روز عاشورا قبل از...
خطبه امام قبل از حرکت بسوی کوفه