• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم يازدهم – امام محمد تقي (ع)

    عباسيان به اتفاق يحيي به مجلس وارد شدند ، مجلس باشكوهي بود ، بزرگان همگي حضور داشتند ، در اين ميان امام وارد شد و همگي از جاي خود برخاستند
    او جلو رفت و نزديك مأمون نشست ، مأمون كه بي ميل نبود پرسشهائي از امام شود و شايد امام از پاسخ ناتوان گردد ، رو به امام كرد و گفت:‌ «يحيي بن أكثم» مي خواهد از شما پرسشهائي بكند حضرت فرمود: هر چه مي خواهد بپرسد ، يحيي گفت: چه مي فرمائيد درباره شخصي كه لباس «احرام» بر تن كرده و به زيارت خانه خدا مي رود در آنجا شكاري مي كند و حيواني را مي كشد؟
    حضرت فرمود: اي يحيي اين مسأله صورتهاي گوناگوني دارد كدام يك از آنها را مي پرسي؟ آيا اين شخص در خارج حرم بوده يا داخل حرم؟ از حرمت اين كار اطلاع داشته يا بي اطلاع بوده؟ عمداًَ حيواني را كشته يا سهواًَ؟ بنده بوده يا آزاد؟ كننده ي كار پشيمان شده يا باز تصميم دارد كارش را ادامه دهد؟ در شب بوده يا در روز؟ بار اول بوده يا بار دوم يا سوم؟ حيوان ، پرنده بوده يا غير پرنده؟ كوچك بوده يا بزرگ؟
    يحيي از اينكه امام ، مسأله را به خوبي شكافت سر در گم شد و آثار شكست و محكوميت ، در چهره اش آشكار شد و زبانش به لكنت افتاد و همه حاضران به امام آفرين گفتند آنگاه حضرت رو به يحيي كرد و فرمود: من هم از شما سؤالي دارم گفت: بفرمائيد اگر دانستم پاسخ مي دهم و اگر ندانستم استفاده مي كنم.
    آنگاه امام ، مسئله اي را از أكثم پرسيد. همه حاضران ساكت و آرام ، گوش شده بودند كه پاسخ أكثم را بشنوند. عباسيان و طرفداران هارون از ناراحتي مي لرزيدند و با خود مي گفتند: «اگر أكثم نتواند پاسخ را بدهد همه رسوا خواهيم شد و ارزش امام بيش از پيش بيشتر خواهد گشت».
    در همان حال دانشمند درباري از خجالت سر به زير انداخت و گفت: «پاسخ مسئله را نمي دانم ، بفرمائيد تا استفاده كنم». آنگاه امام پاسخ را با بياني زيبا بيان فرمود و همه دوستان را شاد و دشمنان را ناراحت ساخت.
    در اين هنگام مأمون رو به عباسيان كرد و گفت: «آيا در ميان شما كسي پيدا مي شود كه به چنين مسائلي پاسخ گويد؟» جواب دادند: بخدا سوگند ، خير.
    سپس مأمون در همان مجلس دخترش «ام الْفضْل» را به ازدواج امام هادي درآورد.
    1-مأمون از اين ازدواج هدف سياسي داشت زيرا مي خواست با فرستادن دختر خود ، به خانه امام ، حضرت را زير نظر بگيرد و از كارهاي امام با دقت باخبر شود و چنانچه از تاريخ استفاده مي شود دختر مأمون وظيفه گزارشگري خود را بخوبي انجام مي داده است.
    2- با اين ازدواج ، امام را ، با دربار پر عيش و نوش ، آشنا كند و او را به خوشگذراني مشغول سازد ، در نتيجه ، او را در ديده هاي مردم ، بي ارزش كند چنانكه در شب ازدواج امام ، مأمون كنيزكان زيبا را وادار كرده بود كه در برابر امام بروند و به همراه نوازندگان آواز بخوانند ، حضرت بر آنها فرياد زد و ايشان را از نزديك خود ، راند.