کد سوال : 41
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با توجه به تهاجم فرهنگي غرب، آينده كشور را چگونه پيشبيني ميكنيد؟
پاسخ : T} تهاجم فرهنگي و آينده كشور{T
آيندة جامعه ما، به خط مشي فكري و عملي امروز جامعه ما بستگي دارد: «A} إنّ الله لايُغَيِّرُ ما بقومٍ حتي يُغَيِّروا ما بأنفُسهم{A ». اگر جامعهاي اسير شهوات نفساني و لذتهاي مادي شد، روشن است كه سرنوشتي جز اضمحلال نخواهد داشت. اما اگر ارزشها و معيارهاي الهي و انساني محور باشد، جامعه رو به كمال خواهد رفت. در حال حاضر با وجود برخي گرايشهاي دنياطلبانه، نبايستي از آينده نا اميد بود؛ چرا كه شعلههاي پرفروغي از ايمان و ارزش نيز در جامعه به چشم ميخورد كه نور اميد را در دلها زنده نگاه ميدارد. در هر صورت، آينده در گرو امروز و فعاليتي است كه در جهت تحقق اهداف الهي و آرمانهاي انساني صورت ميگيرد. در جامعه ما با وجود زمينههاي غني فرهنگي و الگوهاي لازم در اين زمينه، اميدهاي فراواني براي اين سير وجود دارد: «A} ولا تيأسوا من روح الله{A ». احساسات پاك و علايق ديني، بسيار ارزنده و مهمترين ركن بالندگي و رشد و كمال معنوي است. برنامهريزي و تلاش در عرصههاي علمي و فرهنگي و هنري، هدف دور از دسترسي نيست، اما نيازمند تلاشي همگاني است
کد سوال : 42
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مد چيست؟ اصولا مد گرايي تحت تاثير چه عواملي به وجود ميآيد؟
پاسخ : T} تعريف مد: {T
واژه «مد» در لغت به معناي سليقه، اسلوب، روش شيوه و... به كار ميرود و در اصطلاح، عبارت است از روش و طريقهاي موقتي كه براساس ذوق و سليقه افراد يك جامعه و سبك زندگي ـ از جمله شكل لباس پوشيدن، نوع آداب پذيرايي و معاشرت و تزيين و معماري خانه و... ـ را تنظيم ميکند. V}فرهنگ معين، ج 3، ص 3957{V
بنابراين، ميتوان گفت: مد به تغيير سليقه ناگهاني و مكرر همه يا برخي از افراد يك جامعه اطلاق ميشود و منجر به گرايش به رفتاري خاص، يا مصرف كالاي به خصوصي، يا در پيش گرفتن سبكي خاص در زندگي ميشود.
T} تاريخچه مدگرايي: {T
با بررسي ابعاد مختلف حيات اجتماعي بشر، روشن مي شود که پديده مد هميشه در تاريخ بشر بوده است و منحصر به دوره معاصر نيست. هرگاه اين پديده در هر دورهاي از تاريخ آگاهانه و با گزينش و انتخاب و با توجه به فرهنگ و چهارچوبهاي فكري و اعتقادي جامعه صورت گرفته نه تنها موجب پيدايش نارساييهاي فرهنگي و اجتماعي نشدهاست؛ بلكه به عنوان يك دستاورد اجتماعي، به رشد فرهنگ جوامع كمك نموده و زمينه آراستگي مناسب جنبه ظاهري زندگي مردم و افراد را فراهم كرده است. مدگرايي مثبت ـ به معناي اقتباس از پيشرفتهاي اجتماعي ديگران و به كار بردن دستاوردهاي مثبت تمدني ديگران، ـ ضمن برطرف ساختن كاستيهاي حيات اجتماعي، از دچار شدن زندگي انسانها به يك نواختي پيشگيري كرده و روز به روز بر استحكام بيشتر پايههاي زندگي كمك نموده و از پديدآمدن رفتار و شيوههاي ناخوشايندي كه موجب دوري و يا نفرت و انزجار افراد از يكديگر ميگردد، جلوگيري به عمل آورده است.
T} عوامل وريشههاي مدگرايي: {T
انسان به گونهاي آفريده شده كه همواره از حالتيكنواختي گريزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوري در زندگي استقبال ميكند. اين تمايل در حالت عادي و در صورتي كه پذيرش تحول و نوآوري از روي آگاهي و به صورت تدريجي صورت پذيرد، ظاهر زندگي آدمي را خوشايند و دلپذير ميسازد. بنابراين ميل به خودآرايي و زيباسازي محيط زندگي امري فطري است كه به بركت آن، هم زمينه آراستگي صورت ظاهري محيط زندگي انسان فراهم ميگردد و هم انگيزه تعالي و تداوم زندگي اجتماعي و روابط صحيح انساني تقويت ميشود. بدينسان عواملي كه موجب ايجاد نفرت و انزجار افراد از يكديگر و يا موجب يكنواختي زندگي بشر ميشود، از محيط حيات اجتماعي دور شده و جنبههاي مثبت كمالخواهي و زيبايي دوستي انسان، روز به روز شكوفاتر ميگردد.
البته گرچه يكي از جلوههاي كمالجويي و زيبايي دوستي انسان ـ به ويژه در دورة جواني ـ توجه به زيبايي ظاهر است؛ اما بايد مراقب بود اين فرايند، از حالت طبيعي خود خارج نشود؛ زيرا همة استعدادهاي فطري اگر از حالت طبيعي و معقول خود خارج شوند، جنبه انحرافي پيدا كرده، آثار سويي به بار ميآورند.
به عنوان مثال ميل به خودآرايي ـ كه ريشه در كمالجويي و زيباپسندي فطري انسان دارد ـ اگر از روي غفلت، يا در نتيجة افراط و تفريط و يا تحت تاثير القائات غلط عوامل جانبي، از مسير طبيعي و درستخود خارج شود، سر از اموري چون خودنمايي، فخر فروشي، خودپرستي، مدپرستي و... در ميآورد. عواملي كه هر يك از آنها به نوبه خود، موجب پيدايش انواع نارساييها، هوسبازيها، رقابتهاي غلط و اسراف و تبذيرها خواهد شد و انسان را به حيواني پست تبديل خواهد كرد!
بنابراين پيروي از مد و زيباييخواهي و تنوعپسندي، ريشه در نهاد انسان دارد كه نيازهايي چون تنوع، زيباخواهي و كمالجويي فطري منشا اصلي آن محسوب ميشود. اما صورتهاي افراطي رايج اين گرايش، (مدپرستي) ، در نتيجة جهل و نا آگاهي و ضعف ارزشهاي معنوي و تبليغات وسيع دشمنان و خودباختگي و تقليد كوركورانه از ديگران و يا آلوده شدن به رذايلي چون خودنمايي، فخرفروشي، احساس حقارت و خود كمبيني و.. . پيش ميآيد كه براي افراد جامعه بسيار خطرساز است و بايد از آن پرهيز کرد. V}جهت اطلاع بيشتر ر.ک: سيد صادق سِد نژاد، جوانان و مدگرايي، مجله ديدار آشنا، ش19 {V
کد سوال : 43
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : اسلام چه ديدگاهي در مورد مدگرايي دارد؟
پاسخ : T} مد گرايي از منظر اسلام: {T
رسالت اسلام به عنوان يك مكتب كامل الهي، پاسخگويي صحيح به تمام خواستهاي فطري و نيازهاي اصيل انساني است. بر اين اساس، در مجموعه تعاليم اسلامي ـ از جمله در آيات قرآني ـ به مسئلة زينت و زيبايي عنايتخاصي مبذول شده است. از تأمل در اين بخش از معارف اسلامي، چند اصل كلي مربوط به موضوع خودآرايي و زينت به دست ميآيد:
1. حس زيبايي يكي از ويژگيهاي مخصوص انسان است كه ريشه در فطرت او دارد و به اقتضاي اين امر، از ديدن هرگونه زيبايي لذت ميبرد. بيترديد منشأ تمام هنرهاي انساني همين حسّ است كه در هر دوره, موجب به وجود آمدن دستآوردهاي ارزشمند هنري ميشود. بنابراين استعداد و درك زيبايي، از جمله مواهب به وديعت نهاده شده در وجود انسان است كه به بركت آن، وي قادر است از طريق مطالعه و تأمّل در ظرافتهاي زيباي نظام آفرينش، زمينة كمال روحي و معنوي خود را فراهم سازد.
2. خودآرايي و زينت به عنوان بخشي از حس زيبايي، نه تنها آثار بسياري در روح و روان فرد دارد؛ بلكه موجب تعالي و رشد افراد جامعه نيز ميشود. در مقابل پرهيز از خودآرايي، پريشاني و ژوليدگي چون با خواست فطري انسان در تعارض است، به تدريج اثرات منفي در روان او به جاي ميگذارد كه افسردگي روحي، عدم تعادل رواني، بيتوجهي به نعمتها، سركوبي علائق طبيعي و.. . از جمله آنها است. از آنجا كه اين امور، در نهايت به سلامت زندگي فرد و نظام اجتماعي، زيانهاي جبران ناپذيري متوجه ميسازد؛ لذا در احكام اسلامي به شيوههاي مختلفي با اينگونه رفتارها مقابله شده است. براي مثال در سيره اولياي الهي، همواره با اين منطق غلط ناآگاهان ـ كه پرهيز از خودآرايي را دليل وارستگي از قيد نفس و بياعتنايي به زخارف دنيوي به حساب ميآورند ـ به طور جدي برخورد شده است؛ زيرا اين كار علاوه بر اينکه موجبات نفرت ديگران را فراهم ميآورد، با اصل عزّت نفس و كرامت و منزلت انساني همخواني ندارد. امام علي(ع) ميفرمايد: «H} التجمل من اخلاق المؤمنين{H »؛V}شرح غرر و درر آمدي، ج 1، ص 307، حديث 1175{V «خودآرايي از ويژگيهاي خاص انسانهاي مؤمن است».
3. در رهنمودهاي پيشوايان اسلام در مورد خودآرايي، به موارد زيادي تصريح و تأكيد شده است از جمله لباس تميز و آراسته، شانه كردن موي سر و صورت، نظافتبدن، خوش بو كردن بدن و لباسها، پرهيز از كارهايي كه دون شأن انسان مؤمن است و...
4. هرچند اسلام توصيه به خودآرايي دارد؛ اما هرگز اين امر را منحصر به زينت ظاهر نميكند؛ بلكه آراستگي به فضايل معنوي و اخلاقي را ـ كه زمينهساز سعادت و كمال روحي او هستند ـ مهمتر از آراستگي ظاهر ميشمارد. به عبارت ديگر، اسلام با تعاليم حياتبخش خود، نخست به ايجاد اعتدال در اخلاق و فضيلتهاي روحي ميپردازد و پيروان خود را به درك زيباييهاي ما وراي عالم ماده رهنمون ميكند و آنان را از گرفتارشدن به هرگونه سطحينگري، در اين مسئله نجات ميبخشد. در عين حال تلاش ميكند كه افراد، فقط به زينت ابعاد ظاهري جسم و محيط زندگي خود نپردازند. در اشاره به چنين واقعيتي امام علي(ع) ميفرمايد: «زينه البواطن اجمل من زينه الظواهر»؛ V}همان، ج 4، ص 117، ح5503 {V «زينت دروني از زينت ظاهر بسيار زيباتر است». چه اينکه هم از نظر تأثير و هم از نظر ماندگاري، زينت دروني در كمال حقيقي انسان مؤثرتر است.
5. گرچه در مجموعه تعاليم اسلامي به خودآرايي توصيه و تأكيد فراوان شده است، اما به جهت در امان ماندن از عوارض منفي افراط و تفريط در خودآرايي و مدگرايي، حدود و چهارچوب خاصي نيز براي آن تعيين شده است. براي مثال تأكيد شده كه وسيله خودآرايي يا محيطآرايي بايد حلال باشد؛ از راه مشروع تهيه شود؛ هميشه سبب اسراف در سرمايهها و استعداد نباشد؛ از هرگونه شائبه تجملپرستي و جنبه خودنمايي داشتن به دور باشد؛ به گونهاي نباشد كه زمينه تحريك هواهاي نفساني و اميال جنسي ديگران را فراهم كند؛ به صورت تقليد كوركورانه از ديگران انجام نگيرد و... در يك كلام از بررسي تعاليم اسلامي به دست ميآيد كه اسلام نه تنها خودآرايي را منع نميكند؛ بلكه به شيوة معقول و منطقي بر آن تأكيد مي ورزد. در عين حال هميشه و در همه حال، از افراط و تفريط در هر چيزي منع ميكند. V}جهت اطلاع بيشتر ر.ک: سيد صادق سِد نژاد، جوانان ومدگرايي، مجله ديدار آشنا، ش19 {V
کد سوال : 44
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مقام معظم رهبري چه ديدگاهي در مورد مدگرايي دارد؟
پاسخ : T} مدگرايي از ديدگاه رهبري{T
مقام معظم رهبري در اين زمينه فرموده است: «در زمان قاجاريه اولين بار نشانهها و نمونههاي فرهنگ غربي وارد کشور شد. ايرانيهاي اعيانِ درباري آن روز ـ که اولين قشرهايي بودند که با اروپاييها ارتباط برقرار کردند ـ نخستين چيزي که ياد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوة معاشرت آنها را ياد گرفتند. اين خطِ اشتباه و خطا از همان جا ترسيم شد. عده اي فکر مي کنند چون غربيها از لحاظ علمي بر ما برتري دارند، پس ما بايد فرهنگ و عقايد و آداب معاشرت و آداب زندگي و روابط اجتماعي و سياسي مان را از آنها ياد بگيريم؛ اين اشتباه است. اگر استادي در کلاس به شما درس بدهد و خيلي هم استاد خوبي باشد و به او علاقه هم داشته باشيد، آيا حتماً بايد رنگ لباس خود را همان رنگي انتخاب کنيد که او ميپسندد؟ اگر اين استاد عادت بدي هم داشت، شما بايد اين عادت بد را از او ياد بگيريد؟ فرض کنيد استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش ميکند؛ شما علم را از او ياد بگيريد، چرا اين کار را از او ياد ميگيريد؟ اروپاييها کارهاي غلط و خطا و رفتارهاي زشت الي ماشاءاللَّه دارند؛ چرا بايد اين کارها را از آنها ياد بگيريم؟ آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربيها ميگفت: ما بايد از فرق سر تا نوک پا غربي شويم! چرا؟ ما ايراني هستيم و بايد ايراني بمانيم. ما مسلمانيم و بايد مسلمان باشيم.
آنها بيشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما ميرويم علمشان را ياد ميگيريم؛ چرا بايد عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را ياد بگيريم: اين چه منطق غلطي است؟ چون آنها به دليلي بايد چيزي به نام کراوات دور گردنشان ببندند ـ که البته ما نمي گوييم شما چرا کراوات مي بنديد؛ کراوات مال آنها است ـ آيا ما هم بايد از آنها تقليد کنيم؟ منطق ما براي اين کار چيست؟ چرا ما لباس، رفتار، آداب معاشرت، حرف زدن و حتّي لهجة آنها را تقليد کنيم؟ من گاهي مي بينم در تلويزيون گزارشگر ما از فلان نقطة دنيا دارد به زبان فارسي گزارش مي دهد و مطلب مربوط به ايران است؛ اما زبان فارسي را طوري حرف ميزند مثل اينکه يک انگليسي دارد به زبان فارسي حرف ميزند! اين ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من بايد به خاطر ايراني بودنم، احساس حقارت کنم؟! من به زبانِ خودم افتخار ميکنم؛ من به فرهنگِ خودم افتخار مي کنم؛ من به وطن و کشور و گذشتة خودم افتخار مي کنم؛ چرا بايد از آنها تقليد کنم؟ براي تقليد از آنها دليلي ندارم. علم آنها بيشتر است؛ خيلي خوب، ما علمشان را ياد مي گيريم و اگر هزينه اي هم داشته باشد، مي پردازيم. اينها هم اتفاقاً ياد گرفته اند که علم را بايد با پول عوض کرد. امروز بيشترين چيزي که براي غربيها مطرح است، پول است. در اسلام اين طور نيست. در اسلام علم شرافت ذاتي دارد. از نظر آنها علم به عنوان قابل تبديل بودن به پول ارزش دارد. علمي قيمت دارد که بشود با آن دلار يا پوند به دست آورد. ما از همين حالتِ آنها استفاده ميکنيم و علمشان را از آنها ميخريم؛ هزينه اش را ميپردازيم؛ اما از کسي تقليد نميکنيم و نبايد هم بکنيم.
اين حرفِ من با شما جوانان است. البته گفتن اين حرفها آسان است، اما عمل کردنش به اين آساني نيست؛ دشواري کار ما اين است... تقليد فرهنگي خطر خيلي بزرگي است؛ اما اين حرف اشتباه نشود با اينکه بنده با مُد و تنوع و تحول در روشهاي زندگي مخالفم؛ نه خير. مُدگرايي و نوگرايي اگر افراطي نباشد، اگر روي چشم و همچشمي رقابت هاي کودکانه نباشد، عيبي ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا ميکند، مانعي هم ندارد؛ اما مواظب باشيد قبله نماي اين مُدگرايي، به سمت اروپا نباشد؛ اين بد است! اگر مديستهاي اروپا و امريکا در مجلاتي که مُدها را مطرح ميکنند، فلان طور لباس را براي مردان يا زنانِ خودشان ترسيم کردند، آيا ما بايد اينجا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد کنيم!؟ اين بد است. خودتان طراحي کنيد و خودتان بسازيد.
بنده زمان رياست جمهوري در شوراي عالي انقلاب فرهنگي قضية طرح لباس ملي را مطرح کردم و گفتم بياييد يک لباس ملي درست کنيم؛ بالاخره لباس ملي ما که اين کت و شلوار نيست. البته من با کت و شلوار مخالف نيستم؛ خود من هم گاهي اوقات در ارتفاعات يا جاهاي ديگر ممکن است کاپشن هم بپوشم، ايرادي هم ندارد؛ اما بالاخره اين لباس ملي ما نيست. عرب ها لباس ملي خودشان را دارند، هنديها لباس ملي خودشان را دارند، اندونزياييها لباس ملي خودشان را دارند، کشورهاي گوناگون شرقي لباس هاي ملي خودشان را دارند، آفريقاييها لباس هاي ملي خودشان را دارند و در مجامع جهاني هر کس لباس ملي خود را دارد؛ افتخار هم ميکنند. ما در جايي رئيس جمهوري را ديديم که لباس ملي اش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشيده بود! پاهاي او هم لخت بود! يک دامن تقريباً تا حدود زانو، و هيچ احساس حقارت هم نميکرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شرکت ميکرد؛ ميآمد و ميرفت و مينشست. اين، لباس ملي او است؛ ايرادي هم ندارد. عرب ها با تفاخر، لباس ملي خودشان را ميپوشند (پيراهن بلند و چفيه و عقال) و ممکن است به نظر من و شما هيچ منطقي هم نداشته باشد؛ اما لباسِ آنها است و آن را دوست دارند. من و شما که ايراني هستيم، لباسمان چيست؟ شما نميدانيد لباس ما چيست.
البته من نمي گويم طرح اين لباس حتماً بايد برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابداً. من ميگويم بنشينيد براي خودتان يک لباس طراحي کنيد. البته الان اين را از شما نميخواهم؛ اين را من در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مطرح کردم. آن روز ما يک بخش دولتي را مأمور کرديم و گفتيم دنبال اين کار برويد. يک کارِ مقدماتي هم کردند، اما آن را به جايي نرساندند؛ دورة رياست جمهوري ما هم تمام شد! من ميخواهم بگويم اگر شما موي سرتان را ميخواهيد آرايش کنيد، اگر ميخواهيد لباس بپوشيد، اگر ميخواهيد سبک راه رفتن را تغيير دهيد، بکنيد؛ اما خودتان انجام دهيد؛ از ديگران ياد نگيريد.
در کشورهاي غربي و بيشتر از همه در امريکا، حدود سه چهار دهه پيش، يک مشت جوان بر اثر واخوردگي از شرايط اجتماعي، دچار حرکت هايي شدند که البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر اين افراد، بيتلها بودند که با آرايش عجيب و غريب و با نوعي موسيقي شبيه موسيقي پاپ ـ که الان در دنيا معمول است ـ ظاهر ميشدند. بنده بعد از انقلاب به الجزاير رفتم. در خيابان ماشين ما عبور ميکرد. يک وقت ديدم پسر جواني نصف موي سرش را تراشيده و نصف ديگر را باقي گذاشته است. هرچه من نگاه کردم، ديدم اين آرايش، هيچ زيبايي ندارد. مشخص بود او از کساني تقليد کرده است. در الجزاير، فشار صنعتي و فشار ابزار توليد و تکنيک بر زندگي مردم اصلاً آن قدر نيست که يک جوان، احساساتي را پيدا کند که در امريکا يا انگليس يا در جاي ديگر پيدا ميکرد؛ اما چون ديده بود آنها انجام داده اند، او هم انجام ميداد. بنده با اين چيزها مخالفم و دوست نمي دارم جوان ما اين طوري حرکت کند و دختر و پسرِ ما دايم چشمشان به آنها باشد». V}بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاي استان همدان،17/4/1383 {V
کد سوال : 45
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مدگرايي به چه انگيزهاي ترويج ميشود؟
پاسخ : T} انگيزههاي ترويج مد گرايي : {T
ترويج مدگرايي غربي با انگيزههاي مختلف صورت ميگيرد:
1. تحميل فرهنگ خويش به ديگران؛
2. بازاريابي براي اجناس خود؛
3. جامعه را از مسير صحيح و پاك، به انحراف و آلودگي كشاندن؛
4. سنتهاي به جا و صحيح را از امتي گرفتن و سنتهاي ناپسند و گاه خرافي را جايگزين آن ساختن؛
5. وارد شدن از طريق سنتهاي يك ملت و آن را از درون مسخ كردن.
بد نيست بدانيم كه براي ساختن اين مدها، متخصصان روانشناس، جامعهشناس و ... مدتها و ساعات زيادي به مطالعه ميپردازند و راجع به تأثيري كه مد خاصي ميتواند در يك جامعه از خود به جاي گذارد، آيندهنگري و تحليل ميكنند و وقتي تصويب شد، با شگردهاي عجيبي به تبليغ آن ميپردازند. V}جهت اطلاع از اين شگردهاي تبليغي، ر.ک: حسن زورق، مباني تبليغ؛ محمّد تقي رهبر، روش تبليغ {V حتي براي جا زدن چيز مضري نظير سيگار و مواد مخدر يا نظاير آن، از طريق عكسهاي شرطي و به خصوص از قيافه سكس زنها استفاده ميكنند. نكته ديگر در اين باره، اين است كه آنها به رنگ و مدل كفش، لباس، كيف و كمربند اكتفا نميكنند؛ بلكه ملتي را در اين گونه مسائل مجذوب خود ميسازند و به تقليد خود درميآورند. سپس به تدريج، سراغ افكار و انديشه و آرمانهاي آن ملت ميروند و آن را هم به طرف خود جذب ميكنند.
چادر به عنوان حجاب اسلامي، سنتي نيكو و پسنديده است. فراموش نميكنيم كه در زمان طاغوت، ناگهان بازار اسلامي پر از چادرهاي بدننما شد. حال ساده انديشي و خامي است اگر ما فكر كنيم كه آنها در به وجود آوردن مد روز به نقطه خاصي اكتفاميكنند. طبيعي است كه چنين نخواهد بود.
اگر امتي صرفاً به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بيفتد، تا نهايت هرزگي و فساد پيش خواهد رفت. امروزه در غرب (اروپا و آمريكا) در زمينه شهوت پرستي و فساد جنسي و طرح لباسهاي سكس به نام تمدن و تجدد چه خبر است؟ اين ويژگي و خصيصه انسان است كه در هر وادياي جلو رفت، حد نهايي براي خودش نميشناسد: «A} بل يريد الانسان ليفجر أمامه{A ». انسان اگر به وادي كمال پا گذاشت، تا بينهايت پر ميكشد و اگر به وادي فساد و انحطاط قدم نهاد، در آنجا هم تا بينهايت جلو ميرود؛ به گونهاي كه نميتوان او را در جايي متوقف كرد.
T} راه کارهاي مقابله با مد گرايي منفي: {T
اين امر روشن است كه بشر، تنوع طلب است و از يكساني خسته ميشود. قرآن كريم نيز به اين نكته توجه داشته است كه ميفرمايد: «A} مختلفا ألوانه{A »؛ «گياهان و ميوهها را با رنگها و گونههاي مختلف براي شما آفريدهايم؛ بشر در نژادها و قبايل گوناگون آفريده شده است و ... ». به راستي اگر همه چيز يكسان بود (يك رقم گياه، يك نژاد و يك زبان) ، در آن صورت چه لطفي باقي ميماند؟ حال با توجه به تنوع طلبي انسان، مدل لباس و طرح كيف، كفش، ساختمان، ماشين و ... ـ اگر با موازين شرع و سنتهاي نيك ما تضادي نداشته باشد ـ نميتوان تا اين حد بر آن ايراد گرفت. حرف ما در اين است كه چرا ما خودمان طراح مد و مدل روز نباشيم؟ چرا افراد مبتكر و خلاق جامعه ما سعي نميكنند تا طرح جديدي ارائه دهند؟ اصولاً اين يكي از ايرادهاي ما است كه نسبت به اين گونه مسائل، آن قدر منتظر ميمانيم تا ديگران با طرح جديد، خود بر ما يورش آورند. آن گاه مبتكران ما ـ بعد از فشار زيادي كه از افكار عمومي متوجه آنها ميشود ـ تازه دست به كار ميشوند تا مثلاً مدل فلان ماشين يا طرح ساختماني و يا شيوه لباس قشر خاصي را تغيير دهند. در حالي كه اگر ما در اين زمينه ابتكار عمل را به دست گيريم، چه بسا بتوانيم فرهنگ خويش را براي ديگران اسوه و الگو قرار دهيم؛ همچنان كه در برخي از جهات چنين بوده است.
به هر حال، نسبت به مسئله «مدگرايي» بايد خيلي هوشيار باشيم و از اينكه زمام فرهنگ و سنت و فكر خويش را به نام تمدن و تجدد، به دست مدهاي غربي بسپاريم، بايد به شدت بپرهيزيم.
دو نکته مهم در برخورد فعال و به دست گرفتن ابتکار عمل بايد رعايت شود:
1. يک کار فرهنگي قوي صورت گيرد و مدگرايي را از رونق بيندازد، با اين مبنا که ارزش انسان به لباس و ماشين و تجملات مادي نيست.
2. در طراحيها و ارائه مد از سوي ما، بايد تلاش شود که اصول و مباني فکري اسلامي و ملي رعايت و پيامهاي مثبت ديني و فرهنگي کشورمان در آن گنجانده شود.
کد سوال : 47
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : از زن بودن، احساس حقارت ميكنم و آرزو ميكنم كه يك پسر بودم. لطفا راهنماييام كنيد؟
پاسخ : T} حقارت از زن بودن{T
شما از زن بودن احساس حقارت نميکنيد؛ بلکه از اهانتها و تبعيضهايي که در حق زنان اعمال ميشود، احساس رنج ميکنيد؛ اهانتها و بي عدالتيهايي که صرفاً بر مبناي جنسيت است. به يقين هر انسان فرهيخته اي با توجه به تفاوتهاي جسمي و روحي زنان و مردان، توقع ندارد آن دو رفتاري کاملاً مشابه يکديگر داشته باشند، اينکه خلاف عقلانيت است، ولي جنسيت نبايد مبناي رفتار اهانت آميز يا تبعيض آميز باشد. شكي نيست كه در طول تاريخ، تحميلات ناروايي بر دوش زنان بوده است و بعضي از آنها هم اكنون نيز باقي است. ريشة بسياري از اين تحميلات را بايستي در بيديني و بيتقوايي گروهي از مردم دانست كه محيط را براي زنان و بلكه براي همه نا امن ميكنند. اگر ديگر مشكلات اجتماعي را نيز بر اين مقوله بيفزاييم، وضعيتي را پيش ميآورد كه هماكنون شاهد آن هستيم. آنچه دين از زنان و مردان خواسته، حفظ حريمها است و اين جز براي سعادت آنان نيست؛ چنانكه ميبينيم در دنياي غرب و در پشت پرده ظواهر فريبنده، نظامي پر دغدغه و مخاطرهآميز بر روابط خانوادگي و تربيت فرزندان، حاكم است؛ موضوعي كه جامعهشناسان و محققان مسائل اجتماعي را در غرب، به وحشت انداخته است. بر اين اساس، آنان آيندهاي تاريك را براي جوامع غربي پيشبيني ميكنند؛ جامعهاي كه در آن، آدميان به گونهاي مسخ شده و نامتعادلاند. آمار تجاوزات جنسي و رفتارهاي آزار دهنده (به رغم همه آزاديهاي جنسي)، به موضوعي مهم تبديل شده و انتظارات روزافزون براي رفتارهاي عجيب و غريب جنسي از زنان، آنان را به دلقكهاي مضحك تبديل كرده است.
هدف اسلام از برخي حريم ها براي زنان نظير (ارائه الگوي حجاب)، حفظ طهارت و امنيت زنان است؛ چنانكه فرموده است: «اي پيامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه آنان به [عفّت و تقوا] شناخته شوند تا از تعرض و آزار هوسرانان در امان بمانند، بسيار بهتر است». V} احزاب، آية 59 {V
در اين بين، نبايستي برخي تحميلات محيط را به حساب اسلام گذاشت؛ چرا كه افراد بيبند و بار نيز بسيار بيشتر در دام اين تحميلات قرار ميگيرند و آزار ميبينند. گذشته از اينكه بسياري از اين مشكلات، به آداب و رسوم و برداشتها برميگردد؛ نه به اسلام. البته بايد در اصلاح اين آداب و رسوم كوشيد؛ ولي اگر اعتراض شما به جنسيت است، بايد بدانيم كه در اين زمينه، كسي از خود اختياري ندارد. نظام آفرينش بر مبناي زوجيّت است ولازمه آن، وجود دو جنس و جاذبههايي است كه بين آنها وجود دارد. حكمتهاي اين نظام را بايستي در تشكيل خانواده و زندگي مشترك و آثار خير آن ديد.
از سوي ديگر،زنان محدوديتهاي بيشتري نسبت به مردان دارند؛ ولي بايد توجه رد که اصولاً «مطلوب و مورد رغبت بودن»، خصيصهاي است كه تنها در آنان نهفته شده و اين كمالي براي زنان است؛ اين تمايل و رغبت، مبناي خانواده و زندگي مشترك است و البته كه هر چيزي كه مطلوب باشد، خطراتي نيز آن را تهديد ميكند. بنابراين، بايد گوهر را در صدف حفاظت كرد. علاوه بر اينكه بايستي برنامهريزيهاي گستردهاي صورت گيرد تا دختران نيز به صورت مساوي از امكانات عمومي و طبيعي بهره برند؛ بدون آنكه دچار عوارض ناخوشايندي شوند. براي نمونه گسترش امكانات ورزشي و رفاهي، پاركهاي اختصاصي و امكاناتي كه بتواند حق استفادة آنها از امكانات را به صورت مساوي تأمين کند. متأسفانه در حال حاضر، اولويتهاي ديگر اقتصادي ـ مانند بيكاري و امنيت ـ فرصت را از اجراي چنين برنامههايي سلب كرده است.
کد سوال : 49
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : شركت زنان در كارهاي اجتماعي، با توجه به رواياتي كه ميگويند مسجد زن خانه او است، چه حكمي دارد؟
پاسخ : T} شركت زنان در كارهاي اجتماعي {T
در مورد روايات مذکور بايد چند نكته را در نظر داشت:
يکم. اين روايات در بردارندة حكمي كلي و استثنا ناپذير نيستند. به عبارت ديگر، بسياري از احكام قانوني شريعت، در نگاه نخست، ظاهري مطلق و كلي دارند؛ ولي غالبا تخصيص دهنده و مقيّداتي در ديگر منابع احكام دارند كه با توجّه به آنها دايرة حكم، ضيق و محدود ميگردد.
دوم. اين روايات هرگز منع كننده حضور زن در صحنه اجتماعـ به ويژه در موارد لزوم، مانند شركت در راهپيماييها تحصيل دانش و... با رعايت شئون اسلاميـ نيستند. از همين رو، فقها نيز چنين مواردي را نه تنها منع نکردهاند؛ بلكه در مواردي مانند آموزشهاي علمي مخصوص بانو و دفاع در برابر دشمنان مهاجم (در صورت عدم كفايت مردان)، شركت در فعاليتهاي اجتماعي را واجب شمردهاند.
همچنين از جمعبندي متون ديني به دست ميآيد كه اينگونه روايات، منصرف به مواردي است كه علاوه بر عدم ضرورت حضور زن، نوعي بينظمي در مسئوليتهاي زن در خانه و يا بينظمي در اجتماعات عمومي و ديني پديد آورَد؛ چنان كه حضور بسياري از زنان در مسجد، به خاطر داشتن مسئوليت مراقبت و پرستاري از اطفال و كودكان، چنين پيامدهايي را دارد. اما در صورتي كه فارغ از چنين مشكلاتي باشد، يا راه حل مناسبي براي آن داشته باشند، حضورشان در مساجد و مجامع عمومي، با رعايت شئون اسلامي، مطلوب است.
در بعضي روايات، وظيفة زن پرداختن به كارهاي خانه دانسته شده است. اين روايات، مربوط به امور خانواده (تقسيم كار بين زن و شوهر). پيامبر خدا(ص) فرمود: «امور داخل منزل، براي زن و امور بيرون از خانه، براي مرد باشد». البته اين بدان معنا نيست كه زن بايد فقط در خانه باشد و از تحصيل و شركت در كار وديگر فعاليتهاي اجتماعي باز بماند.
کد سوال : 51
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : اگر كاري را فقط زنان يا مردان مي توانند انجام دهند، آيا لزومي دارد اين فعاليتها مختلط انجام شود (حتي با رعايت حدود)؟
پاسخ : T} اختلاط زن و مرد{T
هيچ لزومي در اختلاط زن و مرد ـ آن هم در اموري که ميتواند به وسيلة مردان يا زنان به تنهايي انجام شود ـ وجود ندارد.براي تبيين دقيق اين مسئله گفتني است:
اسلام دربارة اشتغال زن دوگونه حكم دارد:
1. احكام الزامي (فقهي حقوقي): اين دسته از احكام، مسائلي هستند كه براي پاسداشت حريم عفاف و سلامت جامعه، قيود خاصي را وضع ميكنند و مقرر ميدارند كه اختلاط زن و مرد در جامعه، بايد با حفظ كامل موازيني چون حجاب، خودداري از انگيزههاي شهواني و امثال آن باشد. از اين رو كار كردن زن در جايي كه مرد نامحرم هست, با شرايط زير اشكال ندارد:
الف. زن حجاب كامل را رعايت كند و بيشتر از ضرورت با مرد صحبت نكند و ارتباط نداشته باشد.
ب. در نگاه كردن هم فقط به دست و صورت، آن هم بدون قصد لذت و شهوت اکتفا شود. بلي بودن زن و مرد نامحرم در محل خلوتي كه كس ديگري نميتواند وارد آنجا شود, حرام است و بايد زود خارج شوند و نماز خواندن هم در چنين مكاني اشكال دارد.
2. احكام اخلاقي: اين دسته از احكام مقرر ميدارند كه فعاليت زن در جامعه، بايد متناسب با شخصيت و كرامت واقعي او و متناسب با جايگاه اجتماعي وي و مفيد براي جامعه باشد. براي مثال وجود پزشك زن براي بيماريهاي مخصوص زنان ـ كه نوعا با لمس و نگاه به نقاط مختلف بدن همراه است ـ براي جامعه اسلامي يك ضرورت اجتماعي در همه دوران ها است. نيز دارا بودن آموزگار زن براي دختران، يك ضرورت است. البته در بسياري از مشاغل ديگر چنين ضرورتي وجود ندارد.
بنابراين از نظر فقهي در صورت رعايت ضوابط و حدود شرعي, منع اساسي از اختلاط وجود ندارد؛ اما از نظر اخلاقي حفظ جايگاه شخصيتي زن لازم است تا در صورت امکان ـ به خصوص در مواردي که هيچ احتياجي به حضور زنان يا مردان نيست ـ از اين قبيل اختلاطها اجتناب شود.
کد سوال : 53
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا همه ما بايد مثل هم باشيم؛ يعني، برخي از دانشجويان يک حجاب خاص خودشان را دارند و بعضي ديگر هم در حد خودشان حجاب را رعايت ميکنند؟ آيا به نظر شما همين که از ته دل حيا و عفت داشته باشيم، کافي است و حجاب تا چه حد ضروري است؟
پاسخ : لباس پوشيدن سابقهاي به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكي از مكاتب فكري كه بر لزوم برهنه زيستي پاي ميفشارند، V}مصطفوي، انسانيت از ديدگاه اسلامي، ص 149 {V همه افراد به نوعي آن را تجربه ميكنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردي و اجتماعي انسان، دست كم به سه نياز وي پاسخ ميدهد:
1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران؛ V}نحل(16)، آية 80{V
2. حفظ عفت و شرم؛ V}نور(24)، آيات 31 و 30 و 59؛ احزاب(33)، آية 59 و 60{V
3. آراستگي، زيبايي و وقار؛ V} اعراف(7)، آية 26{V
T} رابطه حجاب و پوشش اسلامي{T
«حجاب» به معناي پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. V}ر.ک: راغب اصفهاني، المفردات في غرائب القرآن و قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن {V اين واژه تنها به معناي پوشش ظاهري يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششي حجاب نيست. حجاب پوششي است كه از طريق پشت پرده واقع شدن تحقّق مي يابد؛ ولي بر خلاف تصور عموم و نيز آنچه مشهور است، آية حجاب V}در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامي، هر جا نام «آية حجاب» آمده است مقود اين است نه آيات سورة نور که در خصوص پوشش اسلامي است {V در قرآن «A} وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ... {A ؛». V}احزاب(33)، آية 53؛ چون از زنان پيغمبر(ص) متاعي خواستيد، از پس پرده بخواهيد {V دربارة زنان آن حضرت و بيشتر به منظور مسائل سياسي و اجتماعي فرود آمده است؛ V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 74{V نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به كارگيري كلمه «حجاب»V}واژه حجاب هفت بار در قرآن کريم به کار رفته است؛ ولي هرگز به معناي حجاب اسلامي مصطلح نيست {V در خصوص پوشش زن، اصطلاحي نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسياري گمان كنند: اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 73{V و يا مثل «ويل دورانت» بگويند: «اين امر خود مبناي پرده پوشي در ميان مسلمانان به شمار ميرود»؛ V}ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 433 و 434{V و يا مدّعي شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است! در حالي كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامي زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهلي نيز ـ همان طور كه ويل دورانت ميگويد V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 22 {Vو کتاب هاي تفسيري شيعه و سني تأييد ميكند. V}ر.ک: تفاسير مجمع البيان (طبرسي) و کشاف (زمخشري)، ذيل آيات 33 احزاب و 60 نور {V ـ اعراب چنين پوششي نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمايي بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت: «A} وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى{A »؛ V}احزاب(33)، آية 33 {V
آنچه از قديم ـ به ويژه نزد فقها در بحث نماز و ازدواج رواج داشته ـ واژه «ستر» و «ساتر» به معناي پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين وظيفة پوشش اسلامي بانوان، به معناي حبس و زنداني كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليتهاي اجتماعي نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد و مشاركتش در فعاليتها بر اصول انساني و اسلامي استوار باشد. V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 73 و نيز ر.ک: تفسير نمونه، ج 7، ص 401-403 {V
T} ضرورت پوشش اسلامي در قرآن{T
پوشش اسلامي از احكام ضروري اسلام V} اصل قانون حجاب اسلامي، صرفاً از ضروريات فقه نيست؛ بلکه از ضروريات دين مبين است؛ چه اين که نص صريح قرآن در آن گواهي مي دهد و تنها ظهور آيات قرآن دليل بر آن نيست تا جاي اختلاف برداشت و محل ترديد باشد {V است و هيچ مسلماني نميتواند در آن ترديد كند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهي ميدهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سني به اتّفاق به آن فتوا دادهاند. همان طور كه نماز و روزه به دوراني خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاي عصري بودن آن بيدليل و غير كارشناسانه مينمايد!
خداوند متعال در آية 30 سورة «نور» نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان ميدهد از چشم چراني اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان كوشا باشند: «A} قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ{A »؛ «[اي پيامبر] به مردان مؤمن بگو: ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براي پاكي و پاكيزگيشان بهتر است و خداوند بدانچه ميكنند، آگاه است».
«غضّ» در لغت عرب ـ چنان كه مرحوم طبرسي در مجمع البيان V}مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 7 و 8، ص 216 {V و راغب اصفهاني در مفردات V}المفردات في غريب القرآن، ص 361 {V گفتهاند ـ به معناي «كاستن» است و «غضّ بصر»؛ يعني، كاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلّق اين فعل و اينكه از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذكر نشده است؛ امّا با توجّه به سياق آيات ـ به ويژه آيه بعد ـ روشن ميگردد مقصود آن است كه خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نكنند و از چشم چراني V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، صص 125-128 {V بپرهيزند. از سوي ديگر، ممكن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه، پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به زنا و فحشا باشد؛ ولي عقيده مفسران اوليه اسلام و نيز مفاد روايات از جمله سخن امام صادق(ع) V}تفسير مجمع البيان، صص 216 و 217 {V اين است كه مراد از «حفظ فرج» در همه آيات قرآن كريم، پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به فحشا است؛ جز در اين دو آيه كه به معناي حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آن گاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاكي روح ميداند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد ـ مانند «برتراند راسل» كه اين ممنوعيت را يك نوع محروميت و اخلاق بيمنطق و به اصطلاح «تابو» (تحريمهاي ترس آور رايج در ميان ملل وحشي) ميداند ـ ميگويد: اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينكه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد، V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 129 {V واجب شده است. سپس در آيه بعد ميفرمايد:
«A} وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ{A »؛ «اي پيامبر! به زنان مؤمن بگو: ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براي شوهران و ساير محارم آشكار نكنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسريهاي خويش را به گريبانها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوشها پوشيده باشد و پاهايشان را به زمين نكوبند تا آنچه از زينت پنهان ميكنند، معلوم شود. اي بندگان مؤمن! همه به سوي خدا توبه كنيد تا رستگار شويد».
بر اساس اين آيه، در خصوص پوشش بانوان، آنچه بر مردان مؤمن لازم است، دو شكل دارد: 1. پوشيدگي سر و گردن؛ 2. پوشاندن زينتها.
«خُمُر» (جمع «خِمار») و به معناي روسري و سرپوش V}المفردات في غرايب القرآن، ص 159؛ مجمع البيان، ص 217 {V است. «جيوب» از واژه «جيب» به معناي قلب و سينه و گريبان است. V}مجمع البيان، ص 217 {V در تفسير مجمع البيان چنين آمده است: زنان مدينه اطراف روسريهاي خود را به پشت سر ميانداختند و سينه و گردن و گوشهاي آنان آشكار ميشد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسري خود را به گريبانها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. V}همان {V فخر رازي ياد آور ميشود: خداوند متعال با به كارگرفتن واژههاي «ضَرب» و «عَلي» ـ كه مبالغه در القا را ميرساند ـ در پي بيان لزوم پوشش كامل اين نواحي است. V}تفسير الکبير، ج 23، ص 179 {V ابن عبّاس در تفسير اين جمله ميگويد: «يعني زن مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشاند». V}مجمع البيان، ص 217. (قال ابن عباس: تفطّي شعرها و صدر ها و ترائبها و سوالفها){V برخي ادّعا ميكنند: حجاب به معناي مقابله با برهنگي را قبول داريم؛ ولي در هيج جاي قرآن از پوشش مو سخن به ميان نيامده است!! نادرستي اين سخن آشكار است؛ زيرا، با چشم پوشي از گفتار ابن عبّاس و نيز شأن نزول آيه، اين واقعيت مسلّم است كه زنان مسلمان ـ حتّي قبل از نزول آية شريفه ـ موهاي خود را ميپوشاندند و آشكار بودن گردن، گوش و زير گلو و گردنشان تنها مشكل به شمار ميآمد. در آيه از روسري سخن به ميان آمده است، بايد پرسيد: آيا روسري جز آنچه بر سر ميافكنند و موها را ميپوشانند، معنايي دارد. افزون بر اين، حكم ميزان پوشش در روايات متعدد وارد شده است. V}ر.ک: فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 3، صص 430 و 431. {V اگر قرار باشد مانند برخي از صحابه يا گروهي روشنفكر مآب فقط به قرآن اكتفا كنيم، در كشف جزئيات ضروريترين احكام، مانند رکعت هاي نماز نيز ناكام خواهيم ماند.
در خصوص «زينت» پرسشي مهم مطرح است. آيا مفهوم آن واژه «زيور» فارسي (زينتهاي جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر ميگيرد يا تنها آرايشهاي متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل ميشود؟ V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 131 {V در پاسخ بايد گفت: حكم كلي آن است كه خودآرايي جايز و خودنمايي در مقابل نامحرم ممنوع است.
آرايش امري فطري و طبيعي است V}علامه طباطبائي(ره) در تفسير آية 32 سورة اعراف مي فرمايد: خداي متعال در اين آيه زينت هايي را معرفي مي کند که براي بندگان ايجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زينت ها و استعمال و استفاده از آنها ملهم کرده است؛ و روشن است که فطرت جز به چيزهايي که وجود و بقاي انسان نيازمند آن است، الهام نمي کند. (ر.ک: الميزان، ج 8، ص 79){Vو حسّ زيبايي دوستي، سرچشمة پيدايش انواع هنرها در زندگي بشر شمرده ميشود. اين گرايش طبيعي، افزون بر آنكه آثار مثبت رواني در ديگران پديد ميآورد، به تحقق آثار گران بهاي ر وا ني در شخص آراسته نيز ميانجامد. آراستن خود و پرهيز از آشفتگي و پريشاني، در نظام فكري و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايي، نه دليل وارستگي از قيد نفس است و نه علامت بياعتنايي به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزي و نظافت ظاهري، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار ميسازد و زبان طعن و توهين دشمن را ميگشايد. V} احمد صبور اردوبادي، آيين بهزيستي در اسلام، ج 1 (جنس پوشاك)، ص 57 {V بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهرهگيري از مسواك و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست كردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم، از مستحبّات مؤكّد و برنامههاي روزانه مسلمانان است. V}محمدباقر مجلسي، حلية المتقين، ص 3 ـ 5 و 10 ـ 12 و 91 ـ 107 {V امام حسن مجتبي(ع) بهترين جامههاي خود را در نماز ميپوشيد و در پاسخ كساني كه سبب اين كار را ميپرسيدند، ميفرمود: «H} اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّي{H »؛ «خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد. پس خود را براي پروردگارم زيبا ميسازم». V}مجمع البيان، ج 4 ـ 3، ص 673{V
بنابراين، خداوند زينت و خودآرايي را نهي نميكند؛ بلکه آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايي و تحريك و تهييج به وسيله آشكار ساختن زينت در محافل اجتماعي است؛ چنان كه ميفرمايد: «A} وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي{A »؛ V}احزاب(33)، آيه 33 {V و «A} وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ{A؛ ». V}نور(24)، آيه 31{V
اين آيه زنان عرب را كه معمولاً خلخال به پا ميكردند و براي اينكه بفهمانند خلخال گران بها دارند، پاي خود را محكم به زمين ميكوفتند، از اين كار نهي ميكند. شهيد مطهري(ره) ميگويد: «از اين دستور ميتوان فهميد هر چيزي كه موجب جلب توجّه مردان ميگردد، مانند استعمال عطرهاي تند و همچنين آرايشهاي جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور كلي زن در معاشرت، نبايد كاري بكند كه موجب تحريك و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد». V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 146 ـ 147{V
در آيه 31 سوره «نور» ميفرمايد: «A} وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها{A ». زينتهاي زن دو گونه است: يك نوع زينتي كه مانند لباس، سرمه، انگشتر، دستبند آشكار است و پوشانيدن آن واجب نيست و نوع ديگر زينتي كه پنهان است، مگر آنكه عمداً بخواهد آن را آشكار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايي دارد كه بعداً بيان خواهد شد. V}ر.ك: تفسير الصافي، ج 3، ص 430 و 431 {V قرآن كريم، با همين معيار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از كار افتاده ـ كه اميد زناشويي ندارند ـ سهلگيري كرده و به آنها اجازه داده است روي سرها را برگيرند؛ V}وسايل الشيعه، ج 14، ص 140{V ولي در عين حال آنها نيز اجازه خودنمايي و تهييج ندارند: «A} وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ{A؛ ». V}نور(24)، آيه 60 {V
آيات ديگري كه با صراحت كامل دستور پوشش اسلامي و فلسفه آن را بيان ميكنند، چنين است: «A} يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً{A »؛ «اي پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهاي (روسري و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براي آنكه شناخته گردند و اذيت نشوند، [به احتياط ]نزديكتر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است». V}احزاب(33)، آيه 59 {V
با اين حال، ممكن است گروهي از اراذل و اوباش به هتك حيثيت زنان مؤمن ادامه دهند. در اين صورت، حاكم اسلامي وظيفه دارد با شدت تمام، با اين افراد بيمار دل برخورد كند. بنابراين، مسئله حفظ پوشش و عدم مزاحمت براي بانوان، تنها يك توصيه اخلاقي نيست و حكمي اسلامي و حكومتي به شمار ميآيد: «A} لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلاَّ قَلِيلاً، مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً{A »؛ «اگر منافقان و بيماردلان و كساني كه در شهر نگراني به وجود ميآورند، از كارهاي خود دست برندارند، ما تو را عليه آنان بر خواهيم انگيخت و تو را سخت بر آنان مسلط ميكنيم تا جز مدتي اندك در همسايگي تو زندگي نكنند؛ از رحمت خدا دور گرديدند و هر كجا يافت شوند دستگير و به سختي گشته خواهند شد». V}همان، 60 و 61 {V
در اين آيات، سه مطلب مهم قابل توجّه مينمايد:
1. «جلباب» چيست و نزديك كردن آن يعني چه؛
2. «فلسفه» پوشش اسلامي؛
3. «مجازات» افراد مزاحم. V}مجازات اين گونه افراد از نظر اسلام بسيار شديد است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر، چنانچه اين بيماردلان از عمل زشت خويش دست برندارند، بايد از جامعه اسلامي تبعيد شوند؛ (مسئله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در رديف محاربان با حكومت اسلامي جاي ميگيرند و به حكم قرآن اعدام ميگردند. (الميزان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361 و 362) {V
T} پوشش توصيه شده {T
در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به كتب لغت V}ر. ك: مسئله حجاب، ص 158 و 159؛ قاموس قرآن، ج 2، ص 41 و 42. (اين كتابها كلمات اهل لغت را ذكر كردهاند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّي به المرأة رأسها و صدرها) {V و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي V}الميزان في تفسير القرآن، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّي جميع بدنها) {V و فيض كاشاني V}تفسير الصافي، ج 4، ص 203 {V و اهل سنّت مانند قرطبي V} الجامع لأحكام القرآن، ج 14، ص 156{V صحيحتر به نظر ميرسد، آن است كه «جلباب» ملحفه و پوششي چادر مانند است، نه روسري و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچهاي است كه همه بدن را ميپوشاند. ضمناً همان طور كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرمودهاند، در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود: روسريهاي كوچك كه آنها را «خِمار» يا «مقنعه» ميناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده ميكردند و روسريهاي بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار ميآمد. زنان با اين روسري بزرگ كه جلباب خوانده ميشد و از «مقنعه» بزرگتر و از «رداء» كوچكتر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را ميپوشاندند. V}درباره جلباب گفتهاند: آن روسري خاصي كه بانوان هنگامي كه براي كاري به خارج از منزل ميروند، سر و روي خود را با آن ميپوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذي يفطّي رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8 ـ 7، ص 578) {V
نزديك ساختن جلباب «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» ـ كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است؛ V}مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361 {V يعني، چنان نباشد كه چادر يا رو پوشهاي بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتي و رسمي داشته باشد و همه پيكرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشمهاي نامحرم نميپرهيزند و از مصاديق «كاسيات عاريات» V}زناني كه ظاهراً پوشيده هستند ولي در واقع برهنهاند، روي عن رسول اللّه(ص): «صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سياط كأذناب البقر يضربون بها الناس و نساء كاسيات عاريات، مميلات مائلات، رؤسهنّ كأسنمة البُخت المائلة ... .» (ميزان الحكمة، ج 2، ص 259) {V شمرده ميشوند. قرآن فرمان ميدهد: بانوان با مراقبت جامهشان را بر خود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار ميآيند. تعليل پاياني آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعني، آن پوششي مطلوب است كه خود به خود دورباش ايجاد ميكند و ناپاكدلان را نوميد ميسازد. V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 160 و 161 {V
نکته ديگر اينکه، حجاب منحصر در چادر و حتي مانتو نيست؛ بلكه هر لباسي كه غير از وجه و كفين (دستها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافي است. البته همان طور كه بقيه واجبات، مراتب مختلفي دارند، حجاب نيز داراي مراتب خوب، متوسط و خوبتر است و «چادر» حجاب برتر بانوان محسوب ميگردد. برخي ميگويند: «لباس مشكي از نظر اسلام مكروه است»؛ حال آنكه هيچ فقيهي به كراهت چادر و عباي مشكي فتوا نداده است؛ بلكه در خودِ روايت، چادر و كفش مشكي استثنا شده است. عده اي از جهات ديگر وارد شدهاند كه پوكي استخوان ميآورد و آرامش رواني را بر هم ميزند. اگر چنين بود، خانمهايي كه هشتاد سال از چادر مشكي استفاده كردهاند، بايد از پاي درآمده باشند. هيچ آمار علمياي كه گواه بر گفتههاي آنان باشد در دسترس نيست.
T} دو. ضرورت پوشش {T
خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامي ميفرمايد: «A} ذلِكَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ{A ». برخي اين آيه را چنين معنا كردهاند: «بدين وسيله شناخته ميشوند آزادند نه كنيز؛ پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نميشوند. بنابراين، در عصر حاضر كه مسئله بردگي از ميان گرفته، اين حكم نيز منتفي ميشود؛ ولي بايد گفت: V}آسيبشناسي حجاب، ص 19{V ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است كه وقتي زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامني را رعايت كند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتك حيثيت او را در خود نمييابند. بيمار دلاني كه در پي شكار ميگردند، فرد داراي حريم را شكاري مناسب نميبينند. در روايات آمده است: «المرأة ريحانه»؛ V}وسائل الشيعة، ج 14، ص 120 {V«زن همچون ريحانه يا شاخه گلي ظريف است». بيترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نميماند. قرآن كريم، زنان ايده آل را كه در بهشت جاي دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه ميكند: «A} كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ{A »؛ V}واقعه (56)، آيه 23 {V افزون بر اين، گاهي آنها را به جواهرات اصيلي، چون ياقوت و مرجان ـ كه جواهر فروشان در پوششي ويژه قرار ميدهند تا همچون جواهرات بَدَلي به آساني در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستي نپذيرد ـ تشبيه ميكند. V}حميده عامري، گستره عفاف به گستردگي زندگي، كتاب زنان، شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، ش 12، ص 117 {V
بر اين اساس، علامه طباطبايي V}الميزان، ج 8، ص 361 {V همين تفسير را بر ميگزيند. شهيد مطهري(ره) در اين باره مينويسد: «حركات و سكنات انسان گاهي زباندار است. گاهي وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بيزباني ميگويد: دلت را به من بده، در آرزوي من باش، مرا تعقيب كن؛ گاهي بر عكس، با زبان بيزباني ميگويد: دست تعرّض از اين حريم كوتاه است». V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 163{V
کد سوال : 54
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا با تشويق جوانان به استفاده از رنگهاي تيره، نشاط و شادي آنها را به يأس و نااميدي تبديل ميكنند؟ دستور حجاب چه ربطي به رنگ لباس دارد؟
پاسخ : T} حجاب و رنگهاي تيره{T
در اين باره گفتني است:
يکم. چه كسي و در كجا و با چه شرايطي رنگهاي تيره را پيشنهاد كرده است؟ شما در رساله چند تن از مراجع تقليد ديدهايد كه مردم و جوانان را به رنگهاي تيره تشويق كرده باشند؟
دوم. اينكه رنگهاي تيره موجب يأس و افسردگي است، در كدام محفل علمي ثابت و با كدامين تحقيقات و كاوشهاي ميداني نتيجهگيري شده است؟ ما منكر اين مسئله به طور كلي نيستيم و در نصوص ديني نيز ميبينيم كه به رنگهاي روشن سفارش بيشتري شده است؛ اما نه نصوص ديني در اين زمينه اطلاق دارند و نه تحقيقات علمي به طور مطلق رنگهاي تيره را مردود ميشمارند. آنچه امروزه بر سر زبانها هست، غالباً تبليغات ژورناليستي و فاقد پشتوانه علمي است كه در سيل، تهاجم تبليغاتي و بدون پژوهشهاي دقيق، جامعه را به سوي گريز از سنتها فراميخواند و خوراك تبليغاتي خود را به جاي رهيافتهاي علمي، جا ميزند؛ وگرنه، هيچ پژوهش تحقيقي و كارشناختي نشان نداده است كه مثلاً زناني كه از چادر مشكي استفاده ميكنند، نسبت به ديگر زنان درصد افسردگي و يأس بالاتري دارند؛ بلكه زنان محجبه به چادر مشكي، همواره در طول تاريخ داراي سرور و نشاط و فعاليت و حتي قهرمانيهاي شگفت انگيزي بودهاند و تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي، صحنه شكوهمندي از همين جريان است.
سوم. جدا کردن حجاب از رنگ، به چه معنا است؟ اگر حجاب صرفاً به معناي دربرداشتن نوعي پوشش با هر ويژگي تلقّي شود، در اين صورت، رنگ در آن نقشي ندارد. اما اگر حجاب معناي كاملتري داشته باشد، نه تنها رنگها كه عوامل ديگري نيز در آن نقشآفرين است. براي روشن شدن اين مطلب، بايد ديد كه اساساً فلسفه حجاب چيست؟ حجاب دو فلسفه اساسي دارد كه با يكديگر ارتباط تام دارند: يكي مصونيت زن در برابر طمعورزيهاي هوسبازان و ديگري، پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از ضوابط و هنجارهاي الهي و تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه. حجاب با اين نقش و كاركرد مهم و اساسي، پيامي قاطع و كوبنده با خود دارد و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي، نوعي هشدار و اعلام «دور باش» ميدهد. اكنون بايد ديد كه چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن، مؤثر است:
T} 1. حدود و ميزان پوشش{T
بدون شك، هر اندازه اندام زن پوشيدهتر باشد، نقش نيرومندتري در دورسازي ديدگان نظارهگر ايفا ميكند. اگر نگاههاي آلوده را همچنان كه در روايات آمده است، «تيرهاي زهرآلود شيطان» بدانيم، پوشش زن همانند قوسي است كه تير از آن كمانه ميكند و منحرف ميشود و از اصابت و نفوذ در هدف باز ميماند. بر عكس، هر اندازه بدن زن برهنهتر باشد، تيرهاي شيطاني را بيشتر متوجه خود ميسازد و از آن آسيب خواهد ديد. از همين رو است كه چادر را حجاب برتر شناختهاند؛ زيرا با داشتن شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئنترين مصونيت را فراچنگ ميآورد.
T} 2. كيفيت پوشش{T
ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت لباس، خود بخش مهمي از حجاب را تشكيل ميدهد. بدون شك، لباسهاي نازك و تنگ و بدننما، فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشمهاي هرزه و آلوده و به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل، لباسهاي غيربدننما، ديدهها را از خود دور ميسازد و سلامت معنوي نفوس را تأمين ميكند.
T} 3. رنگها{T
ترديدي نيست كه برخي از رنگها، ديدهها را خيره ميسازد و پارهاي ديگر، نگاهها را از خود رانده، دور ميسازند. اكنون سؤال ميشود كه كدام يك از اين دو، براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشمها و بر نيفروختن آتش شهوت، مفيدتر است؟ مگر ما در جامعهاي زندگي نميكنيم كه ميليونها جوان، در اوج غريزة جنسي به سر ميبرند و در سختترين شرايط جواني، از امكان ازدواج محروم اند و كافي است با اندك جرقهاي، شعلههاي غريزه در وجودشان برافروخته شود تا به انواع گناهان و ناراحتيها مبتلا گردند؟ پس چرا به هر وسيله ممكن ـ حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجّه آنان و قرارگرفتنشان در دام مفاسد نشويم؟ آيا اين سختگيري نابه جا است؛ يا ناديده گرفتن تأثير عوامل ياد شده؟
با اين همه، علماي دين نسبت به خصوص رنگها تأكيد چنداني نكردهاند؛ ولي بر اين مسئله پاي ميفشرند كه لباس، نبايد موجب جلب توجّه و عواقب ناخوشايند ناشي از آن باشد. از اين رو است كه در طول تاريخ، زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر(ع) و امامان(ع) قرار گرفت؛ زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيشتري ميكردند. V}نگ : محمدي، حجاب در اديان الهي{V