آشنایی با علائم هشدار دهنده افسردگی
آیا شما هم افسرده هستید؟
اگر سطح فعالیتهای معمولی فرد شروع به کاهش کند این ممکن است از علائم افسردگی باشد.
علائم و نشانه های افسردگی چیست و چگونه درمان میشود؟
علائم متداولی که بهعنوان علائم هشداردهنده افسردگی در نظر گرفته میشوند بهقرار زیرند:1. تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت: کاهش انرژی، این نخستین علامت است و تشخیص آن بسیار ساده هست. بهطور خلاصه یعنی اینکه حس کنید بهقدر هفته گذشته یا ماه گذشته انرژی ندارید. نه اینکه تمامروز خسته باشید بلکه فقط انرژی کمتری نسبت به سابق داشته باشید. برای مثال، ترجیح بدهید بعد از خاتمه کار روزانه، استراحت و مطالعه کنید تا اینکه به ورزش بپردازید. خستگی، دومین مرحله بعد از کاهش انرژی. افسردگی میتواند باعث خستگی جسمی شود. خوابیدن و استراحت، شما را سرحال نمیآورد و حتی صبحها پس از بیدار شدن از خواب هم احساس خستگی میکنید. سستی و رخوت، این عارضه جدیتری است. کسی که دچار افسردگی باشد ممکن است بهطور غیرعادی بیحال و خوابآلوده باشد؛ و یا در حالت متداولتر، ممکن است ساعتها بدون انجام هیچ کاری روی صندلی بنشیند. کاهش فعالیت، این ممکن است درنتیجه کاهش انرژی، خستگی و سستی و رخوت باشد و یا آنکه مستقل از این عوارض باشد.
بههرحال اگر سطح فعالیتهای معمولی فرد شروع به کاهش کند این ممکن است از علائم افسردگی باشد.
بیخوابی یا پرخوابی، از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش و شادیآور، نام این علامت، خود بهقدر کافی گویاست. مثلاً شما بهطورمعمول از والیبال بازی کردن با دوستانتان بسیار لذت میبردید و حال، دعوت آنها را رد میکنید. همیشه عاشق کارهای باغبانی و نگهداری از گل و گیاه بودید ولی امسال حوصلهاش را ندارید.
2. تغییرات فیزیکی: دردهای تعریفنشده، کاهش یا افزایش وزن، کماشتهایی یا پراشتهایی. کماشتهایی در شرایط افسردگی کاملاً شایع است. گاهی اوقات نیز افراد افسرده بهعنوان مسکّن به غذا روی میآورند؛ بنابراین هم کاهش وزن و هم افزایش وزن میتواند از نشانههای افسردگی باشد. یکی از دلایلی که افراد به هنگام افسردگی به غذا و مخصوصاً غذاهای پرچربی روی میآورند این است که کربوهیدراتها سطح سروتونین مغز را بالا میبرند (سروتونین یکی از انتقالدهندههای عصبی است که زیاد پایین آمدن سطح آن به افسردگی ارتباط دارد). همچنین، افزایش کورتیزول نیز بهعنوان یکی از عوامل ذخیره نامناسب چربی در بدن انگاشته میشود. بیقراری یا کندی روانی-حرکتی، بیقراری روانی- حرکتی عبارت است از افزایش فعالیت، بیشتر به دلایل ذهنی تا جسمی. کندی روانی-حرکتی برعکس، به آهستگی فعالیتهای فکری و جسمی اشاره دارد. در این حالت، کارهای معمولی مانند مسواک زدن یا غذا خوردن ممکن است به صورتی غیرعادی کند و با طمأنینه انجام شوند.
3. درد هیجانی (Emotional Pain): غمگینی طولانی، گریه غیرقابلکنترل و غیرقابل توضیح، احساس گناه، احساس پوچی، از دست دادن اعتمادبهنفس، احساس ناامیدی، احساس بیپناهی، این علائم، بهویژه اگر تکتک در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگی نیستند. برای مثال، احساس بیپناهی ممکن است واکنش منطقی بهقرار گرفتن در یک شرایط دشوار باشد. امّا در حالت افسردگی، احساس بیپناهی به صورتهای زیر است: آمیخته با انواع دیگر دردهای هیجانی، آمیخته با انواع دیگر علائم افسردگی، تداوم یافتن بیش از یکزمان معقول، شدیدتر بودن بیش از یک حدّ معقول، هر یک از عوارض بالا ممکن است بهعنوان واکنش طبیعی به یک رویداد غمانگیز مثل مرگ نزدیکان یا از دست دادن کار پدید آید امّا طولانی شدن بیش از حدّ آن باید بهعنوان علائم احتمالی افسردگی موردبررسی قرار گیرد. در نظر گرفتن این پدیده، بهویژه در افرادی که دارای سابقه افسردگی هستند حائز اهمیت است.
هنگامیکه دلیل واضحی برای اینکه چرا یکچیز کماهمیت و کوچک باعث ناراحتی میشود وجود نداشته باشد و این حالت روزها و هفتهها در فرد باقی بماند، بهاحتمالزیاد افسردگی عامل آن است.
4. حالتهای روحی دشوار: تحریکپذیری، هنگامیکه دلیل واضحی برای اینکه چرا یکچیز کماهمیت و کوچک باعث ناراحتی میشود وجود نداشته باشد و این حالت روزها و هفتهها در فرد باقی بماند، بهاحتمالزیاد افسردگی عامل آن است. خشم نهایت تحریکپذیری است. یک فرد افسرده ممکن است بابت یکچیز کماهمیت و یا حتی هیچچیز به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام یافت یا ترساننده شد در اسرع وقت به فکر چاره باشید. اضطراب و نگرانی، بدبینی، داشتن نگاهی منفی نسبت به همه، بیتفاوتی، لباسهایکثیفانباشتهشده، صورتحسابها پرداختنشده و شما بیخیال هستید. دوستی به شما تلفن میکند و مشکلش را با شما در میان میگذارد. امّا شما فقط ساکت نشستهاید و گوش میکنید و حرفهای او هیچ احساسی را در شما برنمیانگیزد. خود انتقادی، هر کس اشتباه میکند. امّا فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ جلوه میدهد.
5. تغییر در الگوهای فکری: گرچه علائم زیر همگی تحت عنوان «تغییر در الگوهای فکری» دستهبندیشدهاند امّا هر یک از آنها میتوانند آثار قابلملاحظهای بر روی رفتار انسان داشته باشند. این علائم چون بیشتر بر روی نحوه کار کردن تأثیر میگذارند توسط همکاران زودتر قابلتشخیص هست: عدم تمرکز، این به دو شکل امکانپذیر است. یکی اینکه نتوانید روی کاری که در دست دارید تمرکز کنید. از سوی دیگر، ممکن است توجه شما از موضوعی منحرف شود بدون آنکه خودتان آگاهی داشته باشید تا وقتیکه ناگهان به خود آیید. بی تصمیمی، در حالت افسردگی، تصمیمگیری ساده هم ممکن است مشکلساز گردد. مردم معمولاً فکر میکنند که فرد افسرده، آدم آرام و گوشهگیری است امّا چنین فردی وقتی در گوشه و تحتفشار قرار گیرد، میتواند واکنشهایی نظیر انفجارهای هیجانی نشان دهد. مشکلات حافظهای، افسردگی میتواند مستقیماً نیز بر روی حافظه تأثیر گذارد بهنحویکه چیزی که به فرد گفتهشده، شنیده و یا خوانده است و یکزمان به یاد داشته بعداً فراموشش شود. بینظمی، در شرایط افسردگی، بینظمی فرد را ناراحت میکند و باعث میشود که او حتی احساس بدتری هم پیدا کند زیرا اگر افسردگی وجود نداشت اقلاً فرد میتوانست برای حل این مشکل اقدام کند.
6. دلمشغولی به مرگ، هرچند سه موردی که در زیر آمده ممکن است به نظر سه عبارت مختلف برای یکچیز بیایند امّا درواقع، آنها اشکال مختلفی از دلمشغولی به مسئله مرگ هستند. فکر مرگ، فکر خودکشی، احساس مرگ.
اقدامات درمانی در افراد افسرده میتواند بسته به میزان علائم متفاوت باشد اعم از دارودرمانی و درمانهای روانی و رفتاری.
منبع: پرسش و پاسخ های عمومی مشاوره اضطراب و استرس مرکز مشاوره تبیان